لوگو موشیما

داستان کودکانه میا کوچولو میگه مامان و بابا

میا کوچولو میگه مامان و بابا
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

میا کوچولو در حال یادگیری صحبت کردنه! اون تمام تلاشش رو می کنه که بگه «مامان» و «بابا» و در نهایت هم این کار رو انجام میده.

میا کوچولو یک دختر کوچک شاده. اون دوست داره با اسباب بازی هاش بازی کنه و به حرف‌های مادر و پدرش گوش بده. اون میخواد درست مثل اونا صحبت کنه!

یک روز، میا شروع میکنه تا سعی کنه چیزی بگه. اون میگه:

ممم.

مامان و باباش لبخند میزنن

“آفرین میا!”. میا دوباره تلاش میکنه.

میا داره تلاش میکنه حرف بزنه

اون میگه:

باااا.

پدرش دست هاش رو به هم میزنه و میگه:

“تو داری یاد میگیری، میا!”

میا داره یاد میگیره حرف بزنه

میا به تلاش خود ادامه میده. اون صداهای مختلف زیادی تولید میکنه. اون می گه:

«مامان». مادرش اونو را تو آغوش می گیره و میگه.

“تو خیلی باهوشی، میا!”.

میا هر روز تمرین میکنه. اون بارها و بارها «ما» و «با» می‌گه. در نهایت اون حرفا رو کنار هم قرار میده.

“مامان!” مامان و باباش تشویقش میکنن. اون دوباره تلاش می کنه.

“با-با!” پدرش اون رو بلند می کنه و دور اتاق میچرخونه.

میا داره سعی میکنه بگه با

میا خیلی خوشحاله که میتونه بگه “مامان” و “بابا”! مادر و پدرش به اون افتخار می کنن. اونا عاشق شیرین زبونی‌های میا هستن.

میا گفت بابا