امیلی عاشق رفتن پیش مادربزرگه! مادربزرگ توی باغش لوبیا، سیبزمینی، نعناع، فلفل، پیازچه و گوجهی...
جدیدترینها
نقاشی کودکانه بستنی
در این آموزش کوتاه، قصد داریم نحوهی کشیدن یک بستنی خوشمزه را به صورت قدم...
قصه کودکانه شیرینیهای خوشمزهی ببری
ببری توی جنگل زندگی میکنه! اون عاشق شیرینی پختنه! یک روز اون یک عالمه پای...
قصه کودکانه عطسهی دردسرساز
هپیچه! هپیچه! ای وای! دیانا داره عطسه میکنه! دیانا نباید امروز عطسه کنه! آخه اون...
داستان کودکانه مقام اول
خرگوش کوچولو قرار بود بره به یه مدرسهی جدید و حسابی نگران بود. اون از...
نقاشی کودکانه سفید برفی
در این آموزش کوتاه، قصد داریم نحوهی کشیدن سفیدبرفی را به صورت قدم به قدم،...
نقاشی کودکانه راکون
در این آموزش کوتاه، قصد داریم نحوهی کشیدن یک راکون بامزه را به صورت مرحله...
قصه کودکانه میشه من تو تخت شما بخوابم؟
جیمی از مامانش پرسید: میشه من امشب توی تخت شما بخوابم؟ مادرش گفت: نه! اصلا!
قصه کودکانه راز حبابها
تیکی تیکی، یک بز خیلی خیلی خوشحال بود! اون داشت برای اولین بار به برکه...
داستان کودکانه دمهای گره خورده!
مامان سنجاب به بچه سنجابهای کوچولو که با دمهای پشمالوی فرفریشون توی لونه نشسته بودن...
قصه کودکانه پارک با مامانبزرگ
پایین جاده، یکم اون طرف تر از خونهی پانیا، یک پارک بزرگ و سرسبز قرار...
داستان کودکانه یک روز در شهربازی
هوراااا! امروز، روز شهربازی رفتنه! موش کوچولو فریاد میزنه: هوراااا! موش کوچولوتر داد میزنه: جووونمی...
قصه کودکانه شیری که تلاش نمیکرد!
یک روز خیلی آفتابی توی جنگل سبز بود و همهی حیوونا داشتن حسابی بازی میکردن!
داستان کودکانه این خطرناکه کرم کوچولو!
کرمها زیر زمین زندگی میکنن! اونا کل روز توی تونلهای زیرزمینی میخزن و سفر میکنن!
قصه کودکانه لیا و شیشهی پر از ستاره
در یک شب پر از ستاره، لیا، که یک جن جادویی بود، در کنار جادهی...