
قصه کودکانه آیسا و درخت غول پیکر
آیسا یه دختره که عاشق میوه خوردنه اما از هستهی میوهها خوشش نمیاد! چی میشه اگه یه روز یه هسته رو بندازه روی زمین؟!
بیش از 80 داستان و قصه های آرامبخش کودکانه، قصه های آرامش بخش کوتاه برای قبل از خواب در سبک و ژانرهای مختلف به همراه متن و تصویرهای جذاب در موشیما.
آیسا یه دختره که عاشق میوه خوردنه اما از هستهی میوهها خوشش نمیاد! چی میشه اگه یه روز یه هسته رو بندازه روی زمین؟!
مهرسا یه دختر مهربونه که بهترین دوستش عروسک سالیوانه. حالا مهرسا باید بره مدرسه اما نمیخواد سالیوان رو توی خونه تنها بذاره!
جوراب کوچولو توی روز شستشو از توی سبد میوفته و گم میشه! اون حالا باید راه خونه رو پیدا کنه تا برگرده پیش دوستاش!
تانبا یه دختر کوچیکه که برای بار اول میخواد بره پارک! اون قراره کلی خوش بگذرونه و چیزای جدید ببینه!
لوسی یه دختر باهوشه که ناگهان همه چیز توی زندگیش عوض میشه! مدرسهی جدید و کلاس جدید! اون ناراحته و فکر میکنه چیزای جدید رو…
متئو یه دونه سیب کوچولو میکاره. بعدش میشینه و نگاه میکنه، میبینه درخت هم داره بزرگ میشه، درست مثل خودش.
نادیا یه دختر کوچولوی زیباست که یه روز عادی شروع میکنه به خیالبافی و از خودش میپرسه: چی میشد اگه…؟
اولیور و لیلی توی باغ جادوییشون میگردن و چیزهای باحال از طبیعت پیدا میکنن. از درختهای بلند گرفته تا کرمهای کوچولو و پروانههای رنگی، ماجراجوییشون…
شایلا خوابش نمیبره! مامانش بهش میگه گوسفندای جادویی رو بشماره که دارن از یه حصار میپرن. به نظرت این گوسفندای رنگی رنگی که پر از…
گلوریا یه گوریل خیلی مهربونه که تازه از باغ وحش به جنگل اومده و راه و رسم زندگی توی جنگل رو بلد نیست!
در یک روز پاییزی، چند برادر با پدرشون تصمیم میگیرن به یک گردش پاییزی توی جنگل برن!
مونزیا، ماه کوچولوی دوستداشتنی، دلتنگ بهترین دوستش، شینیشاین، شده. حالا اون در راه پیدا کردن دوستش، به یک مزرعه میرسه!
آلما از بارون خسته شده! پس تصمیم میگیره ابرها رو با یه رنگین کمون بترسونه تا اونا برن و بتونه با دوستاش بازی کنه!
مونزیا، ماه کوچولوی دوستداشتنی، دلتنگ بهترین دوستش، شینیشاین، شده. ماجراجویی مونزیا برای یافتن او آغاز میشه.
لئو خواب میبینه که با یه زیردریایی جادویی میره که اقیانوس رو بگرده. کاپیتان مرجان هم قراره توی این سفر راهنماییش کنه. اون یه ماجراجویی…
میا کوچولو در حال یادگیری صحبت کردنه! اون تمام تلاشش رو می کنه که بگه «مامان» و «بابا» و در نهایت هم این کار رو…
یک روز که آبراهام داشت کت آبیش رو میپوشید، دکمهی کتش افتاد روزی زمین! ای واااای! حالا دیگه کت درست نمیایستاد! آبراهام ناراحت شد! اون…
یاسمین خیلی خیلی کارش خوبه و همهی رقص بالهاش رو بلده اما وقتی بقیه بهش نگاه میکنن استرس میگیره و حواسش پرت میشه!
یکی از دندونهای تامی افتاده و یه جای خالی بامزه توی دهنش در اومده! حالا تامی با این جای خالی چه میکنه؟
من یک دوست خیلی خوب دارم! اون توی خونهی من زندگی میکنه! وقتی من خوشحالم، اونم خوشحاله! وقتی من گریه میکنم، اونم گریه میکنه! اما…
تاریکی خیلی مهربونه! اون ما رو بغل میکنه و با ما بازی میکنه! تاریکی دوست خیلی خیلی خوبیه!
جک یه آدم برفی کوچولو ساخته و نقشه کشیده که تابستون رو بهش نشون بده!
الا یه دختر کوچولوی دوست داشتنیه که دوست داره توی طبیعت بگرده و چیزهای جالبی که پیدا میکنه رو توی جیب بزرگ لباسش بذاره!
لیلا، دختر کوچولوی مهربون، ماهی رو نجات میده و حالا ماهی میخواد که کار خوب اون رو جبران کنه!
سالی باید بره و موهاش رو پیش خانم آرایشگر کوتاه کنه! مامانش بهش اجازه میده که یک عروسک هم با خودش ببره!
لوکاس یه پسر بچهی بامزه است که گوشهاش و بینیش خیلی خوب کار میکنن، اما اصلا به دور و برش نگاه نمیکنه!
جوجه کوچولو فریاد کشید: نه! نه! من یک قدم هم بیرون خونه نمیذارم! پدرش گفت: ولی جوجه کوچولو! تو باید بری! نترس و ناراحت نباش.…