لوگو موشیما
لوگو موشیما

قصه کودکانه چی میشد اگه…؟

قصه کودکانه چی میشد اگه
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

نادیا یه دختر کوچولوی زیباست که یه روز عادی شروع میکنه به خیالبافی و از خودش میپرسه: چی میشد اگه…؟

نادیا روی پله‌های آبی جلوی خونشون نشسته!

نادیا روی پله ها نشسته
نادیا شروع میکنه به خیالبافی

و اون فقط کنجکاو بود که بدونه…

چی میشد اگه با خوردن پاستیل میتونستی خیلی بلند بپری؟

نادیا و پاستیل‌ها

اینجوری صبح‌ها با یه پرش میتونستی برسی به مدرسه!

نادیا و مدرسه

چی میشد اگه مرغ‌ها و بزها میتونستن حرف بزنن؟ یعنی میتونستن جک‌های خنده‌دار بگن؟

نادیا و مرغ‌های سخنگو
بز بامزه جک میگه

چی میشد اگه خونه‌ها مثل سفینه‌ی فضایی بودن؟ اینجوری برای مسافرت میتونستیم بریم به ماه!

نادیا و خونه‌ی فضایی

چی میشد اگه هیچکس مجبور نبود آشپزی کنه و غذاهای مورد علاقمون همینجوری روی میز ظاهر میشد؟

نادیا و غذای مورد علاقه

چی میشد اگه بستنی‌ها هرگز آب نمیشدن و تا آخر تابستون سالم میموندن؟!

نادیا و بستنی‌ای که آب نمیشه

چی میشد اگه وقتی بابا برام کتاب داستان میخونه، عکس‌های کتاب دور سرم پرواز میکردن؟

نادیا و عکس ها
نادیا و عکس‌ها

چی میشد اگه چکمه‌های صورتیم جادویی بودن و باعث میشدن بتونم از داداش بزرگترم سریعتر بدوم؟

نادیا و چکمه‌های جادویی
نادیا و چکمه‌های جادویی

چی میشد اگه چشم‌ها رو به هم فشار میدادم و…

نادیا چشماشو بسته
نادیا چشماشو بسته

نادیا تو همین فکرها بود که داداشش ازش پرسید:

نادیا اینجا چیکار میکنی؟

نادیا کنجکاوه

نادیا خندید و گفت:

فقط فکر میکردم که چی میشد اگه…؟

چی میشد اگه...؟