سارا اصلا از خوردن سبزیجات خوشش نمیومد! اما یه روز سر میز شام شنید که باباش یه چیز عجیب گفت:
من نباید بیشتر از این لوبیا بخورم! آخه لوبیا باعث میشه تند بدوم و بپرم!
سارا فکر کرد:
لوبیا باعث میشه سریع بدوی؟! چه عجیب!

صبح فردا سارا برادرش هادسون رو توی حیاط دید و راجع به حرف باباش با اون صحبت کرد. هادسون تعجب کرد و گفت:
مطمئنی بابا گفت که لوبیا باعث میشه تند بدوی؟
سارا گفت:
آره! دقیقا همینو گفت! منظورش چی بود؟

هادسون سرش رو چرخوند و شروع کرد به فکر کردن! بعد یه لبخند بزرگ زد و دوباره فکر کرد! بعد گفت:
سارا تو دیشب شامت رو کامل خوردی؟

سارا تعجب کرد و گفت:
معلومه که نه! من هیچوقت شامم رو کامل نمیخورم! من از چیزهایی که توی بشقابمه بدم میاد! لوبیا و هویج و بروکلی و گوشت! اینا اصلا به خوشمزگی شکلات و بستنی نیست!

هادسون خندید و گفت:
خب حالا معلوم شد!
چی معلوم شد؟
معلوم شد که چرا منظور بابا رو نفهمیدی! آخه همهی غذاها جادویی هستن! مگه تو نمیدونستی؟

سارا که عاشق جادو بود پرسید:
چه جور جادویی؟

هادسون گفت:
خب مثلا لوبیا باعث میشه که بخوای تند بدوی! وقتی لوبیا میخوری همش میپری و سریعتر از همیشه میدوی! امشب یکم بخور تا ببینی که راست میگم!

سارا نمیتونست صبر کنه تا وقت شام بشه!

شام اون شب پاستا، ماهی ولوبیا بود! سارا یه قاشق پر از لوبیا برداشت و خورد! بعد حس کرد که دوست داره سریع بدوه. بلند شد و چند دور دور اتاق دوید! اون از همیشه سریعتر بود! اون ده بار دور اتاق دوید! سریعتر از همیشه!

سارا گفت:
وای! لوبیا واقعا باعث میشه سریع بدوم!

هادسون گفت:
چرا یکم پاستا نمیخوری؟
مگه پاستا چیکار میکنه؟
پاستا تو رو قویتر میکنه!

سارا یه قاشق پر از پاستا خورد بعد احساس کرد که حتی قویتر شده! بلند شد و با سرعت بیشتری دور اتاق دوید!

سارا یه نفس عمیق کشید و نشست پشت میز و گفت:
خب دیگه چی؟ بقیه غذاها چه جادویی دارن؟

هادسون گفت:
خب ماهی باعث میشه آرزوهات برآورده بشن!
سارا یه لقمه بزرگ ماهی خورد و آرزو کرد که اون شب بتونه تلویزیون ببینه! اما به کسی نگفت چی آرزو کرده!

گوشت باعث میشه خوش اخلاق باشی! برنج باعث میشه مهربون بشی و پیراشکی باعث میشه پرواز کنی!

سارا گفت:
وای! کم کم داره خوشم میاد!
هادسون گفت:
هنوز مونده! فلفل دلمهای باعث میشه خوب بنویسی! هویج باعث میشه مثل یه طوطی حرف بزنی! بروکلی باعث میشه خوب پازل درست کنی!

سارا واقعا دلش میخواست که بروکلی بخوره! چون واقعا پازل درست کردن رو دوست داشت!

هادسون گفت:
همه میدونن که عسل باعث میشه بامزه بشی!

سارا نمیتونست برای شام فردا صبر کنه! اما دلش میخواست قبل از خواب یه فنجون چایی بخوره!

ولی چایی هم یه جادویی داره! اون تو رو بیدار میکنه و مجبورت میکنه که بری دستشویی!
