لوگو موشیما
لوگو موشیما

داستان کودکانه جوراب کوچولو

داستان کودکانه جوراب کوچولو
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

جوراب کوچولو توی روز شستشو از توی سبد میوفته و گم میشه! اون حالا باید راه خونه رو پیدا کنه تا برگرده پیش دوستاش!

امروز روز شستن جوراب‌هاست. اما جوراب کوچولو از توی سبد میوفته!

روز شستشو

جوراب کوچولو با خودش گفت:

باید برگردم خونه!

جوراب کوچولو گم شده

جوراب کوچولو توی راه یه ربات دید!

ربات

ازش پرسید:

تو میدونی راه خونه کجاست؟

ربات گفت:

نه! ولی این هدیه رو بگیر!

ربات

جوراب کوچولو دوباره به راه افتاد.

جوراب کوچولو تو راهه

جوراب کوچولو ایستاد و پرسید:

آقا موشه! تو راه خونه رو میدونی؟

خونه کجاست
آقا موشه

موشه جواب داد:

نه!

جوراب کوچولو میپرسه

ولی این هدیه رو بگیر!

اینو بگیر

جوراب کوچولو رفت تا یه عنکبوت دید!

عنکبوت

اون از عنکبوت پرسید:

تو میدونی راه خونه کجاست؟

جوراب کوچولو از عنکبوت میترسه

نه نمیدونم ولییی این هدیه روووو….

این هدیه رووووو

ای واااایییی!!! توپ رنگی افتاد!

ای وااااییییی

جوراب کوچولو با خودش گفت:

شاید توپ رنگی میدونه خونه کجاست!

توپ رنگی میدونه
توپ رنگی قل میخوره

اوه مثل اینکه واقعا میدونه!

توپ واقعا میدونه

توپ رنگی کنار کشو می ایسته!

کشو

وای خداروشکر! جوراب کوچولو دوستاش رو پیدا کرد!

دوستای جوراب کوچولو

و الان دیگه خوشحاله!

جوراب کوچولو خوشحاله