مینگ مینگ، خرس کپلو!
اون روز صبح بیدار شد با یه دونه مو!
که روی سرش تا هوا رفته بود!
هر خرس کپلویی کلی مو داره!
ولی یه موی دراز که تا آسمون بره!؟
نه! این خیلی خیلی نادره!
چینگ چینگ، که مامان خرسه بود،
نگاه کرد به موی مینگ مینگ که تو آسمون بود!
مینگ مینگ، خرس کپلو!
چرا موی درازت رفته توی آسمون؟!
مینگ مینگ خرس کپلو!
رفت ایستاد روی صندلی که اونجا بود!
یه نگاهی به آیینه انداخت و از جاش پرید!
آخه خیلی عجیب بود که موی درازشو توی هوا دید!
دینگ دانگ، که آجی خرسه بود،
میخواست که از وضعیت ببره سود!
گل آورد که روی سر مینگ مینگ بکاره!
مینگ مینگ گفت:
نه نمیذارم! هیچکس جرات این کارو نداره!
بینگ بانگ، که داداش خرسه بود
یه موی دیگه پیدا کرد خیلی زود!
بینگ بانگ، اون مو رو هم بالا کشید و گفت:
حالا داری دو تا موی دراز جفت!
ترینگ ترانگ، مهندس و خفن بود!
آنتن آورد که وصل کنه روی مو!
مینگ مینگ با دلخوری و داد و فریاد
گفت: ” من که یه آنتن رو موهام نمیخوام! “
جینگ جانگ نقاش، دستشو کرد توی رنگ
میخواست که مو رو بکنه بنفش رنگ!
مینگ مینگ پرید و گفت با ناراحتی:
همینجوری خوبه موهام! فهمیدی؟!
دینگ دانگ آرایشگر اخم آلود
اومد و جلو گفت: بیا زود زود
موهاتو بتراشم توی میدون
تا که نباشن دیگه تو آسمون!
مینگ مینگ، خرس کپلوی مهربون
کم کم خوشش اومد از موی توی آسمون!!
گفت به همه با شادی و رضایت:
چشه مگه؟! اصلا چرا نباشه تو این حالت؟!
موی درازم خوبه و قشنگه!!
موهام باید فشن باشه یه ذره!
حالا داداش خرسه و آجی خرسه
برداشتن تافت و ژل از تو قفسه!
رفتن جلوی آیینه بی معطلی
گفتن اونا با شادی و خوشحالی:
حالا که مو تو آسمون مد شده،
ما هم میخواییم! مگه چیمون کمتره؟!
مینگ مینگ خرس کپلو،
اون شب رفت و خوابید توی تخت نرمالو!
وقتی که صبح اومد و خورشید تابید،
مینگ مینگ دیگخ موی درازو ندید!
موی دراز افتاده بود از سرش!
افتاده بود کنار میز، رو برس!
من سامیار سعید هستم خیلی قصه تون زیبا و خوب بود بعثت ۱
بی معنی و بد بود.
داستان ها خوبه ولی ببینین کمی انگیزه بدین به داستان هیجانی کنین میدونین بچه های این دوره زمونه زیاد دوس ندارن داستان ها به نرمی تموم بشه
این یک نظره جنبه ی خوبی داره لطفاً به دل نگیرید
سلام دوست عزیز
ممنون از نظر خوبتون، تعداد داستانهای سایت زیاده و قطعا باید بتونیم نیاز همه کاربران رو برآورده کنیم