لوگو موشیما

قصه کودکانه شیری که تلاش نمیکرد!

یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

the-lion-who-wouldnt-try-story-1

یک روز خیلی آفتابی توی جنگل سبز بود و همه‌ی حیوونا داشتن حسابی بازی میکردن! یوزپلنگ به شیر گفت: بیا و با من بازی کن آقا شیره! اگه میتونی منو بگیر! و بعد تند و سریع شروع به دویدن کرد! شیر گفت: من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم! فیل گفت: بیا با…

یک روز خیلی آفتابی توی جنگل سبز بود و همه‌ی حیوونا داشتن حسابی بازی میکردن!

the-lion-who-wouldnt-try-story-2

یوزپلنگ به شیر گفت:

بیا و با من بازی کن آقا شیره! اگه میتونی منو بگیر!

و بعد تند و سریع شروع به دویدن کرد!

شیر گفت:

من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-3

فیل گفت:

بیا با من بازی کن آقا شیره! بیا با سنگ‌ها توپ بازی کنیم!

و بعد تند و سریع رفت که دنبال سنگ بگرده!

شیر گفت:

من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-4

میمون کوچولو گفت:

بیا با ما بازی کن آقا شیره! ببینیم کی میتونه بیشتر موز بخوره!

و بعد تند و سریع از روی شاخه‌ها پرید و رفت که موز بچینه!

شیر گفت:

من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-5

آهو گفت:

بیا با من بازی کن آقا شیره! بیا ببینیم کی میتونه بلندتر بپره!

و بعد تند و سریع شروع کرد به پریدن!

شیر گفت:

من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-6

کروکودیل گفت:

آقا شیره بیا با من بازی کن! بیا با هم مسابقه شنا بدیم!

و بعد شروع کرد به شنا کردن!

شیر گفت:

من دلم نمیخواد بازی کنم! من میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-7

کروکودیل و فیل بدون آقا شیره، مسابقه‌ی شنا دادن!

کروکودیل از فیل سریع‌تر بود، اما هر وقت که کروکودیل میوفتاد جلو، فیل قلقلکش میداد!

کروکودیل غش غش میخندید!

کروکودیل و فیل شنا کنان میخندیدن و بازی میکردن!

the-lion-who-wouldnt-try-story-8
the-lion-who-wouldnt-try-story-9

آقا شیره تنها و ناراحت نشست یک گوشه و بازی کردن فیل و کروکودیل رو نگاه کرد!

the-lion-who-wouldnt-try-story-10

موش کوچولو گفت:

آقا شیره، چرا ناراحتی؟

شیر گفت:

برای این که من دلم نمیخواد بازی کنم! چون که میدونم که میبازم!

the-lion-who-wouldnt-try-story-11

ولی ناگهان آقا شیره پاش رو گذاشت رو یک پوست موز و لیز خورد!

ووووویژژژژژژ!!! آقا شیره روی پوست موز همینجوری لیز میخورد!

همه‌ی حیوونا گفتن:

به نظر خیلی باحال میااااد!

the-lion-who-wouldnt-try-story-12

همه‌ی حیوونا اومدن که لیز بخورن و بازی کنن!

the-lion-who-wouldnt-try-story-13
the-lion-who-wouldnt-try-story-14

آقا شیره هم با اونا بازی کرد و حسابی هم بهش خوش گذشت!

اون حالا خیلی خوشحال بود!

the-lion-who-wouldnt-try-story-16