سگ خال خالی یه لنگه جوراب داره!
اون این جورابو از یه نینی کوچولو کش رفته!
نینی کوچولو حسابی گریه کرده!
سگ خال خالی با جورابی که کش رفته هی این ور و اونور میپره!
اون راه میره تا میرسه به نوک یه تپهی ابری.
و بعد لنگه جورابش رو میندازه روی یه تیکه چوب!
سگ خال خالی اونجا کلی چیز دیگه هم نگه داشته!
سگ خال خالی اون جا لیوان، ظرف غذا و پیش بند هم داره!
به نظرم وقتشه که یه نفر پلیس رو خبر کنه!
همون لحظه باب بامزه از راه میرسه!
اون میگه:
هی سگ خال خالی! دست از کش رفتن جورابا بردار!
دست از کش رفتن جاروها و دستمالها و پیش بندها هم بردار!
سگ خال خالی خجالت میکشه!
انگار برداشتن جورابا اصلا کار خوبی نیست!
اون با دندونهای تیزش همهی پیشبندها، جورابها و سنگها رو میگیره!
همهی ظرفها، جاروها و طیها رو هم با دندونهاش میگیره!
اون با یه قیافهی ناراحت اونا رو برمیگردونه به خونه!
دوستها و خانوادهاش حسابی نگرانن!
اونا بهش میگن:
سگ خال خالی! تو اصلا یه دزد نیستی!
تو یه سگ خیلی خیلی خوبی سگ خال خالی!
برای من جالب بود که چه جوری تی و همه چیزها رو در دهانش نگه داشت
داستان خوبی بود. به نظر من سگ خال خالی یه دزد نبود فقط می خواست ان ها را نگاه کند و بعد همه رو برگردوند
کیان🥰😘😍🥰😘
واقعا موشیما جان بی مزه بود😑
خیلی خوب بودممنونم کمی داستان کوتاه بوداماجالب بود🌹
خیلی قشنگ بود
خوب بود