لوگو موشیما

قصه کودکانه مامان مرغه سرش شلوغه

busy-mother-hen-story-1
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

مامان مرغه روی تخم مرغ‌هاش نشسته بود! اون حسابی صبر کرده بود تا جوجه‌های نازش، تخم‌ها رو بشکونن و بیان بیرون! مامان بزه که داشت از اون جا رد میشد، به مامان مرغه گفت: آهای مامان مرغه! امروز با من میای به بازار؟! مامان مرغه گفت: نه! من خیلی سرم شلوغه! باید روی تخم‌ها بشینم!…

مامان مرغه روی تخم مرغ‌هاش نشسته بود! اون حسابی صبر کرده بود تا جوجه‌های نازش، تخم‌ها رو بشکونن و بیان بیرون!

busy-mother-hen-story-2

مامان بزه که داشت از اون جا رد میشد، به مامان مرغه گفت:

آهای مامان مرغه! امروز با من میای به بازار؟!

مامان مرغه گفت:

نه! من خیلی سرم شلوغه! باید روی تخم‌ها بشینم!

busy-mother-hen-story-3

مامان مرغه شروع کرد تخم‌ها رو بشماره!

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش! شش تا تخم گرد!

busy-mother-hen-story-4

مامان خوکه که داشت از اون جا رد میشد، به مامان مرغه گفت:

آهای مامان مرغه! امروز با من میای به بازار؟!

مامان مرغه گفت:

نه! من خیلی سرم شلوغه! باید روی تخم‌ها بشینم!

busy-mother-hen-story-5

مامان مرغه دوباره تخم‌هاش رو شمرد:

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش! شش تا تخم گرد!

busy-mother-hen-story-6

مامان گاوه که داشت از اون جا رد میشد، به مامان مرغه گفت:

آهای مامان مرغه! امروز با من میای به بازار؟!

busy-mother-hen-story-7

مامان مرغه گفت:

نه! من خیلی سرم شلوغه! باید روی تخم‌ها بشینم!

busy-mother-hen-story-8

مامان مرغه صبر کرد و صبر کرد. اون با خودش گفت:

من دیگه طاقتم تموم شده! پس من کی جوجه‌هام رو میبینم!

busy-mother-hen-story-9

مامان مرغه یک چیزی زیر پرش حس کرد! یعنی داشت چه اتفاقی میوفتاد؟

busy-mother-hen-story-10

مامان مرغه به تخم مرغ‌ها نگاه کرد!

busy-mother-hen-story-11

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش!

تیلیک، تیلیک، تیلیک، تیلیک، تیلیک، تیلیک

busy-mother-hen-story-12

شش تا جوجه کوچولو از تخم مرغ‌ها پریدن بیرون!

busy-mother-hen-story-13

مامان مرغه حسابی خوشحال بود! آخه صاحب شش تا جوجه‌ی ناز و مامانی شده بود!

busy-mother-hen-story-14

بعد مامان مرغه یادش اومد که…

امروز، روز بازاره!

مامان بزه، مامان خوکه و مامان گاوه رفته بودن به بازار!

مامان مرغه الان آماده است! اون جوجه‌هاش رو هم با خودش میبره به بازار!

مامان مرغه جوجه‌هاش رو شمرد:

یک، دو، سه، چهار، پنج، شش

شش تا جوجه‌ی ناز

busy-mother-hen-story-15

مامان مرغه و شش تا جوجه‌ی نازش، حسابی توی بازار خوش گذروندن!

busy-mother-hen-story-16

مامان مرغه حسابی خوشحال بود! این جوجه‌های مامانی می‌ارزیدن که مامان مرغه این قدر براشون صبر کنه!

busy-mother-hen-story-17