لوگو موشیما

قصه کودکانه میشه من تو تخت شما بخوابم؟

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-1
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

جیمی از مامانش پرسید: میشه من امشب توی تخت شما بخوابم؟ مادرش گفت: نه! اصلا! جیمی پرسید: آخه چرا نمیشه؟ هشدار موشیما: این یک داستان بامزه راجع به پدر و مادریست که می‌خواهند فرزندشان را متقاعد کنند که نمی‌تواند شب در تخت آن‌ها بخوابد؛ اما ممکن است برای برخی از کودکان ترسناک به نظر برسد!…

جیمی از مامانش پرسید:

میشه من امشب توی تخت شما بخوابم؟

مادرش گفت:

نه! اصلا!

جیمی پرسید:

آخه چرا نمیشه؟

هشدار موشیما: این یک داستان بامزه راجع به پدر و مادریست که می‌خواهند فرزندشان را متقاعد کنند که نمی‌تواند شب در تخت آن‌ها بخوابد؛ اما ممکن است برای برخی از کودکان ترسناک به نظر برسد! اگر احساس می‌کنید این داستان ممکن است برای فرزندتان ترسناک باشد، خواندن آن را کنار بگذارید و داستان دیگری انتخاب کنید.

مادرش گفت:

پسرم! تو نمیدونی! اما هرنیمه شب تخت ما به یک قایق چوبی تبدیل میشه و ملحفه‌ها به بادبان‌هاش تبدیل میشن! و تازه! فرشمون به یک رودخونه‌ی بزرگ و خروشان تبدیل میشه! و بعد یک عالمه ماهی گرسنه از توی رودخونه میان بیرون! اونا توی موج آب تکون میخورن و دنبال غذا میگردن! و اگر ببینن که پای کسی از تخت آویزونه، تموم انگشت‌هاش رو میخورن! و صبح فردا هیچی جز یک پای بدون انگشت برات باقی نمیمونه! و میدونی این چه معنی‌ای میده؟

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-2

جیمی گفت:

نه! چه معنی‌ای میده؟

مادر جیمی گفت:

این یعنی این که صبح روز بعد تموم جوراب‌های قشنگت برات گشاد میشن! پس دلیلش اینه که تو نمیتونی توی تخت ما بخوابی! من همین هفته‌ی پیش کلی جوراب نو برای تو خریدم! و اگر اونا برات گشاد بشن، کلی جوراب هدر میره!

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-3

جیمی گفت:
مامان! ماهی‌های گرسنه یا جوراب‌ها اصلا برای من مهم نیست! من اصلا نمیترسم! به نظرم خیلی هم هیجان انگیز میاد!

پدر جیمی گفت:

ولی هیجان چیزی نیست که تو موقع خواب بهش احتیاج داشته باشی!

جیمی پرسید:

آخه چرا؟

پدرش گفت:

پسرم تو نمیدونی! اما اگر تو موقع خواب هیجان زده بشی، خونت تند تند توی بدنت میچرخه و صورتت قرمز میشه! و خونت تمام راه‌های رویایی رو توی سرت میبنده! و اگر راه‌های رویایی تو بسته باشن، نمیتونن کارشون رو درست انجام بدن! کار راه‌های رویایی توی سرت اینه که تموم رویاهای تو رو بریزن توی کاسه‌ی خواب شبانه! و اونو پر میکنن از تموم کارهای عجیبی که توی روز انجام دادی! و بعد اون مخلوط عجیب و غریب رو موقع خواب توی بدنت میچرخونن تا صبح روز بعد انرژی داشته باشی!

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-4

جیمی همونطور که داشت تلاش میکرد از تخت مامان و باباش بره بالا، گفت:

برام مهم نیست که رویاهای روز توی سرم بمونن و توی بدنم نچرخن!

پدر جیمی بهش گفت:

ولی باید برات مهم باشه! ببین پسرم! اگر رویاهات توی بدنت نچرخن، مجبورن توی سرت بمونن! و یه روزی میرسه که سرت دیگه برای اونا جا نداره و بعد سرت میترکه! و اون وقت من و مامانت حسابی ناراحت میشیم! آخه ما صورت ناز تو رو خیلی خیلی دوست داریم!

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-5

جیمی با غر و لند گفت:

ولی من به ماهی‌های گرسنه یا سرم اهمیت نمیدم! من فقط میخوام توی تخت شما بخوابم!

مامان جیمی گفت:

ولی آخه مگه تخت ما چه خوبی‌ای داره؟! تخت ما شل و وله و تازه بوی پا هم میده!

پدر جیمی با افتخار گفت:

اونم نه بوی هر پایی! بوی پای منو میده! ممکنه تو ندونی پسرم! اما پای من برنده‌ی جایزه‌ی بوگندو‌ترین پا شده! تموم موش‌هایی که داور مسابقه بودن، به پای من رای دادن! اونا باید از یک تا هشت به بوی پای من نمره میدادن! اما آخرش نمره‌ی پای بوگندوی من 10 شد! این یعنی این که بوی پای من میتونه ده نفر رو قبل از این که بتونن کفش‌هاشون رو بپوشن و فرار کنن، مسموم کنه!

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-6

جیمی گفت:

من هیچوقت بوی اونا رو نمیفهمم! در هر حال من قراره تموم مدت خواب باشم!

پدر جیمی گفت:

تو فکر میکنی که خوابی! اما در واقع از بوی بد پای من بیهوش شدی!

جیمی بیچاره شروع کرد به گریه کردن و گفت:

من فقط میخوام توی تخت شما بخوابم! همین و بس!

مادر و پدر جیمی گفتن:

فقط تخت ما؟ هیچ راهی نداره؟

جیمی گفت:

فقط و فقط تخت شما! فقط همون!

پدر و مادر جیمی گفتن:

باشه! پس ما تو رو میبوسیم و شب بخیر میگیم و خودمون میریم توی اون یکی اتاق میخوابیم! راستی یادمون رفت بهت بگیم! به حیوون تختی ما سلام کن! اسمش هیولای تخت خوابه! شب بخیر عزیزم!

جیمی با ناراحتی داد زد:

نهههههههههههههههههههههه!

can-i-sleep-in-your-bed-tonight-story-7