هر وقت جولیا میخواد کمک کنه، تنها چیزی که میشنوه اینه:

نه!

وقتی مامانش مسواک رو برمیداره، جولیا میگه:

مامان! میشه من خمیر دندون رو فشار بدم؟

اما مامانش میگه…

نه جولیا! تو خیلی کوچولویی!

وقتی بابا داره دنبال سوییچ موتورش میگرده، جولیا میگه:

بابا من میتونم موتورت رو برونم؟

اما بابا میگه…

نه جولیا! تو خیلی کوچولویی!

مرغ‌های عمو دارن توی حیاط قدقد میکنن. جولیا میگه:

عمو میشه من به مرغا غذا بدم؟

اما عمو میگه…

نه جولیا! تو هنوز خیلی کوچولویی!

جولیا مامان رو توی آشپزخونه میبینه!

مامان من میتونم آب رو برای چایی بجوشونم؟

اما مامان میگه…

نه جولیا! تو خیلی کوچولویی!

جولیا به سمت باغ سبزیجات خاله میدوه و میگه:

خاله من میتونم به سبزی‌ها آب بدم؟

اما خاله میگه…

نه جولیا تو هنوز خیلی کوچولویی!

جولیا یک کتاب از روی میز برمیداره و میگه:

مامان من میتونم برای خرسی کتاب بخونم؟

مامان میگه…

بله! معلومه که میتونی جولیا!

همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید

دسته بندی‌های مقاله: داستان کودکانهداستان کودکانه برای سنین 3-0 سالداستان کودکانه برای سنین 6-4 سالداستان های کودکانه کوتاه
امتیاز 3.6 از 5 (157 نفر رای داده‌اند)
3.6 157 رای ها
1 ► امتیاز دهی ◄ 5
اشتراک در
اطلاع از
guest
24 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
21 روز قبل

کیان 🥰😘🤩❣️💞🌺🌺🌺🥰

امامی
امامی
22 روز قبل

افتضاح ترین چیززی بود که تا حالا خوندم
دختر من خیلی بهتر از این میتونه خودش قصه بگه

غزل
غزل
1 ماه قبل

مسخره بود

شیدا
شیدا
1 ماه قبل

افتضاح بود

کیمیا
کیمیا
1 ماه قبل

زیبا بود

ایلیا
ایلیا
1 ماه قبل

این نظر پسرمه: جالب بود و آخرش خیلی با مزه بود.😂😂😂😂😂❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️👌👌👌👌👌👌

بهار
بهار
2 ماه قبل

افتضاح! یه قصه بی معنی و نصفه نیمه که هیچ نتیجه اخلاقی هم نداره به جز اینکه بچه ها هیچکار نمیتونن بکنن.
حداقل یه کم قصه های قشنگ تر و طولانی تر بزارید که نتیجه اخلاقی داشته باشه!!!

کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
2 ماه قبل

کیان🤩😍🥰😘🤩

مرضیه
مرضیه
2 ماه قبل

خیلی داستان مسخره ای بود این چرا آخر نداشت یعنی یه لحظه موندم ته داستانو چی بگم آخرشو خودم یه چیزی به دخترم گفتم
بعدم همش زدید تو سر جولیا
وقتی نمیتونید داستان ننویسید

هاجر
هاجر
3 ماه قبل

داستان آخرش معلوم نیست چی شده برا بچه ام خوندم دیدم انگار وسط داستان داستان تموم میشه خودم اومدم مابقی رو من درآوردی براش گفتم

سبد خرید

0
image/svg+xml

No products in the cart.

بازگشت به صفحه محصولات