امروز روز شستن جورابهاست. اما جوراب کوچولو از توی سبد میوفته!

جوراب کوچولو با خودش گفت:
باید برگردم خونه!

جوراب کوچولو توی راه یه ربات دید!

ازش پرسید:
تو میدونی راه خونه کجاست؟
ربات گفت:
نه! ولی این هدیه رو بگیر!

جوراب کوچولو دوباره به راه افتاد.

جوراب کوچولو ایستاد و پرسید:
آقا موشه! تو راه خونه رو میدونی؟


موشه جواب داد:
نه!

ولی این هدیه رو بگیر!

جوراب کوچولو رفت تا یه عنکبوت دید!

اون از عنکبوت پرسید:
تو میدونی راه خونه کجاست؟

نه نمیدونم ولییی این هدیه روووو….

ای واااایییی!!! توپ رنگی افتاد!

جوراب کوچولو با خودش گفت:
شاید توپ رنگی میدونه خونه کجاست!


اوه مثل اینکه واقعا میدونه!

توپ رنگی کنار کشو می ایسته!

وای خداروشکر! جوراب کوچولو دوستاش رو پیدا کرد!

و الان دیگه خوشحاله!

دیدگاه