لوگو موشیما
لوگو موشیما

داستان کودکانه کیف مدرسه‌ی ماریا

maryas-school-bag-story-1
یاسمین روحانی نیم‌رخ

.

.

ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسه‌ی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبح‌ها بیدار میشه و برای مدرسه رفتن آماده میشه! من هم از گوشه‌ی اتاق به اون نگاه میکنم! من خوشحالم چون میدونم که من هم با اون به مدرسه میرم! ماریا هر روز من رو روی دوشش میذاره و…

ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسه‌ی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبح‌ها بیدار میشه و برای مدرسه رفتن آماده میشه!

maryas-school-bag-story-2

من هم از گوشه‌ی اتاق به اون نگاه میکنم! من خوشحالم چون میدونم که من هم با اون به مدرسه میرم!

maryas-school-bag-story-3

ماریا هر روز من رو روی دوشش میذاره و به مدرسه میبره! هر وقت اون میدوه، قلب من هم تند میزنه!

maryas-school-bag-story-4

ما راه میریم و راه میریم تا به سرویس مدرسه برسیم! توی سرویس مدرسه، من خیلی راحت روی پای ماریا میشینم! ماریا خیلی خیلی منو دوست داره!

maryas-school-bag-story-5

ما توی راه مدرسه، کیف‌های دیگه‌ای هم میبینیم! ما حرف میزنیم و میخندیم و شعر میخونیم! میپریم و خندان با بچه‌ها به مدرسه میرسیم!

maryas-school-bag-story-6

ماریا خیلی از وسایلش رو داخل من میذاره! کتاب‌های رنگی، دفتر، مداد و تراش و پاک کن. و ظرف ناهار!

همیشه بوهای خیلی خوبی از ظرف غذای ماریا میاد!

maryas-school-bag-story-7

وقتی ماریا بالا و پایین میپره، همه‌ی این وسایل داخل من به هم میخورن و قاطی میشن!

من همیشه کنار ماریا هستم!

maryas-school-bag-story-8

زنگ تفریح که میشه، ماریا من رو میذاره توی کلاس و میره توی حیاط! من کمی تنها میشم اما بقیه‌ی کیف‌ها هم توی کلاس هستن، برای همین میتونیم با هم حرف بزنیم، بخندیم و شعر بخونیم!

maryas-school-bag-story-9

وقتی مدرسه تموم میشه، ماریا دوباره تموم وسایلش رو داخل من میذاره و از مدرسه میدوه بیرون چون میخواد زود به خونه برسه! اون اونقدر تند میدوه که من بعضی وقتا میترسم!

maryas-school-bag-story-10

اون منو میذاره گوشه‌ی اتاقش و من رو یادش میره و من فقط از دور نگاهش میکنم!

maryas-school-bag-story-11

ولی من میدونم که فردا، ما باز هم با هم به مدرسه میریم!

maryas-school-bag-story-12