لوگو موشیما
لوگو موشیما

داستان کودکانه مینا و جادوی دوران دایناسورها

داستان کودکانه مینا و جادوی دوران دایناسورها
میلاد تقی زاده نیم‌رخ

.

.

ماجرای هیجان‌انگیز مینا، دختر کتاب‌خوانی که با چوب جادویی فرشته به دوران دایناسورها سفر می‌کند تا اسرار میلیون‌ها سال پیش را کشف کند.

عروسک لبوبو
عروسک لبوبو

در یک شهر زیبا، دختری کوچک به نام مینا زندگی می‌کرد. مینا چشم‌های قهوه‌ای براق و موهای طلایی بلندی داشت که همیشه آن‌ها را با یک روبان رنگارنگ از پشت می‌بست.

چیزی که مینا بیش از هر کار دیگری دوست داشت، خواندن و مطالعه کردن بود.

او همیشه کتاب به دست داشت و دوست داشت چیزهای جدید و شگفت‌انگیز یاد بگیرد.

مینا کتاب میخونه

یک روز، مینا در اتاقش بود و حسابی خوشحال. او در تمام درس‌هایش نمره‌های عالی گرفته بود!

همین که داشت از شادی لبخند می‌زد، یک نور ملایم اتاقش را روشن کرد. ناگهان، یک فرشته مهربان و جوان با دو بال کوچک و درخشان در مقابلش ظاهر شد.

فرشته مهربان با مینا صحبت میکنه

فرشته با صدای آرام و دلنشینی گفت: «آفرین مینای باهوش! اینکه تو اینقدر عاشق مطالعه هستی، راه رسیدن به تمام آرزوهایت را در آینده باز می‌کند. من می‌خواهم هدیه‌ای به تو بدهم.»

فرشته یک چوب نازک و درخشان را به سمت مینا گرفت و ادامه داد: «این یک چوب جادویی سفر در زمان است. با آن می‌توانی به گذشته سفر کنی و با موجوداتی که دیگر روی زمین نیستند، آشنا شوی.
یادت باشد، مطالعه و درس گرفتن از سرنوشت گذشتگان، بزرگترین درس‌ها را برای زندگی تو دارد. فقط کافی است چوب را بچرخانی و اسم زمانی را که دوست داری، بگویی!»

فرشته مهربان چوب جادویی رو به مینا میده

مینا چوب جادویی را با هیجان گرفت و قلبش تندتند می‌زد.

او حالا می‌توانست تمام چیزهایی که در کتاب‌ها خوانده بود، از نزدیک ببیند!

مینا در اتاقش ایستاد، چوب جادویی را محکم در دست گرفت و فکر کرد: «کجا می‌خواهم بروم؟» او همیشه شیفته دایناسورها بود. «بله! دوران کِرِتاسه!»

او چوب جادویی را چرخاند و با صدای بلند گفت: «دوران کرتاسه! ۶۶ میلیون سال پیش!»

اتاق مینا شروع به چرخیدن کرد و با یک صدای «پوف!»، او خودش را در یک جنگل گرم و سرسبز دید.

هوا مرطوب بود و درختانی با برگ‌های پهن همه‌جا دیده می‌شدند.

مینا با چوب جادویی به دوره کرتاسه میره

ناگهان، زمین زیر پایش لرزید! یک موجود غول‌پیکر با صدای بلند «غُرّش» کنان از پشت درختان بیرون آمد.

او تیرانوسوروس رکس (T-Rex) بود!

مینا کمی ترسید، اما با شجاعت گفت: «سلام! تو سلطان شکار در اواخر دوره کِرِتاسه هستی، درسته؟»

مینا دایناسور تی رکس رو میبینه

تی‌رکس با صدایی بم و لرزان پاسخ داد: «آری، من قوی‌ترینم. من یک گوشت‌خوار هستم و تنها برای زنده ماندن شکار می‌کنم. خیلی طول عمر نمی‌کنم، شاید سی سال.»

او غمگین ادامه داد: «من دیدم که زمین دارد تغییر می‌کند. برخوردی بزرگ آسمان را تیره کرد و ما شکارچیان، به خاطر از بین رفتن گیاه‌خوارها، دیگر غذایی نداریم. این آغاز پایان ماست…»

مینا دلش گرفت و دوباره چوب را چرخاند و این بار گفت: «دوره ژوراسیک!»

او در میان گیاهان غول‌پیکر ظاهر شد و موجودی آرام و عظیم دید.

او دیپلودوکوس بود، یک دایناسور گیاه‌خوار با گردنی بسیار بلند.

مینا دایناسور دیپلودوکوس رو میبینه

مینا پرسید: «گردن تو چقدر دراز است!»

دیپلودوکوس جواب داد: «من با این گردن می‌توانم برگ‌های تازه و خوشمزه را از نوک درختان سیکاد و مخروطیان بخورم.
ما آرام زندگی می‌کنیم، اما متاسفانه آب و هوا سردتر شده و بسیاری از گیاهان مورد علاقه ما در حال از بین رفتن هستند. این باعث شد که خانواده‌های ما کوچک و کوچک‌تر شوند.»

مینا کمی جلوتر رفت و با یک دایناسور دیگر روبرو شد.

موجودی قدرتمند با سه شاخ زیبا و یک زره‌ی بزرگ استخوانی دور سرش. این تریسراتوپس بود.

مینا دایناسور تریسراتوپس رو میبینه

مینا پرسید: «این شاخ‌های زیبا به چه دردت می‌خورد؟»

تریسراتوپس گفت: «من یک گیاه‌خوارم که در دوره کرتاسه زندگی می‌کنم. ما در گله زندگی می‌کنیم و از این شاخ‌ها برای دفاع از خودمان در برابر شکارچی‌هایی مثل تی-رکس و همچنین برای نبرد با تریسراتوپس‌های دیگر استفاده می‌کنیم.
ما قوی هستیم، اما وقتی سیارک به زمین خورد، طوفان‌ها و گرد و غبار زیاد، تمام گیاهان ما را از بین برد. بدون غذا، زره و شاخ ما فایده‌ای نداشت.»

سپس مینا در جایی سرسبزتر، یک استگوسور دید.

او صفحات استخوانی بزرگی روی پشت و دمی تیغ‌دار داشت.

مینا دایناسور استگوسور رو میبینه

مینا هیجان‌زده شد: «صفحات تو چقدر عجیب و زیباست!»

استگوسور با آرامش جواب داد: «ما گیاه‌خواران دوره ژوراسیک هستیم. این صفحات به من کمک می‌کنند تا دمای بدنم را تنظیم کنم. وقتی هوا خیلی گرم است، خون را به آن‌ها می‌فرستم تا خنک شوم و در هوای سرد، خون را نگه می‌دارم.
ما زندگی آرامی داشتیم تا اینکه در انقراض کوچکی که در اواخر ژوراسیک رخ داد، آب و هوا باز هم برایمان مناسب نماند و کم‌کم از بین رفتیم.»

مینا در نهایت، موجودی کوچک‌تر و بسیار سریع را دید که پوشیده از پَر بود! این وِلوسیراپتور بود.

مینا دایناسور وِلوسیراپتور رو میبینه

مینا پرسید: «تو دایناسور هستی یا پرنده؟»

ولاسیراپتور با صدای زیر گفت: «من یک شکارچی باهوش دوره کرتاسه هستم. ما خیلی سریعیم و در گروه شکار می‌کنیم.
این پَرهای روی بدنم نشان می‌دهد که ما خویشاوندان نزدیکی با پرندگان امروزی داریم. اما ما هم قربانی برخورد بزرگ شدیم. با اینکه سریع بودیم، اما در سرما و تاریکی نتوانستیم زنده بمانیم.»

مینا سرانجام خسته، اما با ذهنی پر از دانش، چوب جادویی را چرخاند و به اتاقش برگشت.

او کنار میز مطالعه‌اش نشست و فکر کرد: «تمام آن دایناسورهای غول‌پیکر، چه سرنوشت غم‌انگیزی داشتند! سیارک، تغییر آب و هوا، همه چیز را نابود کرد…»

فرشته دوباره ظاهر شد و با مهربانی گفت: «مینای عزیز، سفرت چطور بود؟ چه درسی گرفتی؟»

مینا به اتاق خودش برمیگرده

مینا با چشمانی که حالا برق دیگری داشتند، گفت: «فهمیدم که زندگی روی زمین چقدر می‌تواند ناپایدار باشد و چطور تغییرات بزرگ می‌توانند همه چیز را از بین ببرند.»

فرشته لبخندی زد و گفت: «یک چیز دیگر هم هست، مینا. باقی‌مانده بدن میلیون‌ها سال پیشِ آن‌ها در زیر خاک و فشار زیاد زمین ماندند… و این باقی‌مانده‌ها در طول میلیون‌ها سال تبدیل شدند به نفت و انرژی که انسان‌های امروز از آن استفاده می‌کنند!
یعنی زندگی گذشته آن‌ها، حتی پس از نابودی، به روشی دیگر به زندگی امروز ما کمک کرد.»

مینا چشمانش گرد شد. او کتابخانه‌اش را نگاه کرد و حالا هر کتاب برایش یک پنجره به رازهای بزرگ گذشته بود.

مینا چوب جادویی را در دستش چرخاند و زیر لب فکر کرد: «دفعه بعد با این چوب جادویی به کجا سفر کنم؟ شاید به دوران ماموت‌های پشمالو و انسان‌های غارنشین؟»

مینا داره فکر میکنه

مینا می‌دانست که او یک دختر معمولی با موهای طلایی و چشم‌های قهوه‌ای نیست؛ او مینا، مسافر زمانِ کوچک بود که از گذشته درس می‌گرفت تا آینده بهتری بسازد.

این داستان ادامه دارد…

اگه تو هم تازگیا عاشق عروسک لبوبو شدی و دوست داری یدونشو داشته باشی، بیا یه نگاهی به صفحه‌ی عروسک لبوبو بنداز!

میلاد تقی زاده نیم‌رخ

درباره نویسنده

عروسک - خرید مدل های خاص و زیبا + قیمت مناسب
خرید عروسک لبوبو یا لابوبو
خرید عروسک
هدیه ای خاص از جنس عروسک
خرید عروسک های خاص و زیبا