یک روز صبح خیلی زیبا توی سیارهی گوگول، کرکی، گلوب، کوکو، اودو، بیپو و تویینکو همگی سر میز همیشگی خودشون توی کافه گوگول که روی کوه گیلی حبابی بود، نشسته بودن!!
پاستوی نانوا توی آشپزخونه بود و خیلی سخت مشغول درست کردن گوگولکیکهای خوشمزه بود.
پاستو فریاد زد:
گوگولکیکها تقریبا آماده شدن!!
بالاخره پاستو با یک سینی پر از گوگولکیک خوشمزه سر میز اومد. اما یک مشکلی وجود داشت.
توینکو گفت:
یک چیزی به نظر درست نمیاد!!
و اودو گفت:
آره!! منم حس میکنم که یه مشکلی هست!!
و بیپو گفت:
بیز، بییییز، بیززززز
و کرکی هم گفت:
وای یک چیزی غلطه!!!
و گلوب گفت:
چی درست نیست؟؟ چی شده؟؟
کرکی گفت:
گلوب تو خیلی حواس پرتی!! خوب نگاه کن. چی بالای گوگولکیکها میبینی؟؟
گلوب گفت:
هیچی. من هیچی نمیبینم!!
کوکو گفت:
دقیقا!! هیچی نیست. و این یعنی چی گلوب؟؟
گلوب گفت:
من فهمیییدم!!! هیچ توتگولی روی گوگولکیکها نیست!!
همهی گوگولی مگولیهای روی سیارهی گوگول میدونن که حتما باید توتگول روی گوگولکیک باشه!! اگر نه اصلا گوگولکیکها خوب نمیشن!!
پاستو گفت:
تموم توتگولهای من تموم شدن!! من دیگه هیچ توتگولی توی آشپزخونه ندارم!!
توینکو گفت:
اوه نه! این خیلی بده!!
و اشک سبز کوچیکی از چشمش سرلزیر شد!!
گلوب گفت:
گریه نکن تویینکو!!! ما حتما یه راهی پیدا میکنیم!!
تویینکو گریه کرد و گفت:
من تا حالا هیچ گوگولکیکی بدون توتگول نخوردم!!
اودو پرسید:
ما الان باید چیکار کنیم؟؟
کرکی گفت:
چرا ما نریم به شکار توتگول؟
گلوب گفت:
چی؟؟ قبل از صبحونه؟؟ من خیلی گرسنمه!!
اودو گفت:
من موافقم کرکی!! این ایدهی خیلی خوبیه!!
توینکو گفت:
گلوب تو که میدونی گوگولکیک بدون توتگول، اصلا خوب و خوشمزه نیست!!
گلوب گفت:
آره درسته، ولی من واقعا گرسنمه!!
اودو پرسید:
توتگولها درست وسط مرداب بد بوی گیلی ویلی رشد میکنن دیگه، درسته؟؟
بیپو گفت:
بیییز بیز بیزززز!!
کرکی گفت:
درسته بیپو، اونجا کرممگول هم داره!!! ولی ما باید بریم چون باید توتمگول جمع کنیم!! تازه هممون به یک سبد کوچولو هم نیاز داریم!!
گلوب پرسید:
ما باید گوگولتوتها رو توی سبدامون بریزیم کرکی؟
کرکی گفت:
نه تو باید سبدارو روی سرت ببندی!!
گلوب گفت:
واقعا کرکی؟؟
کرکی گفت:
اوه گلوب، تو هم بعضی وقتا زود گول میخوریا!! شوخی کردم!! معلومه که سبد برای جمع کردن توتگولاست!!
گلوب گفت:
آهان فهمیدم!! ولی به نظر من کلاه سبدی خیلی بامزه میشه!!
کرکی گفت:
تو واقعا بامزهای گلوب!! خب بچهها قرارمون نیم ساعت دیگه توی جنگل نرمالو!!
کرکی، گلوب، کوکو، اودو، بیپو و تویینکو به سمت پایین کوه گیلی حبابی حرکت کردن و به خونههای کوچیک و بامزهی خودشون رفتن تا سبدهای کوچولوی خودشون رو بیارن!!
خیلی زود همهی اونا با سبداشون توی جنگل نرمالو جمع شده بودن.
کرکی گفت:
خیلی خوبه!!! الان ما میتونیم با خیال راحت بریم و توتگول بچینیم!! بیاید بریم بچهها!!
اونا راه رفتن و رفتن و به سمت مرداب گیلی ویلی حرکت کردن. اونا توی راه گیاهان غول پیکر و علفهای بامزهای دیدن که با باد به صورت خیلی خندهداری حرکت میکردن!!
اونا پا گذاشتن توی مرداب گیلی ویلی و شروع کردن به گشتن!!
گلوب گفت:
به نظر من ممکنه که اینجا کرممگول وجود داشته باشه!!
تویینکو گفت:
گلوب نگران نباش!! این فقط یک علف بلنده!!
ناگهان کوکو فریاد زد:
نگاه کنید!! من یکی پیدا کردم!!
جلوی اونا یک بوتهی بزرگ توتگول وجود داشت که یک عالمه توتگول روش داشت!!
گوگولی مگولیها خیلی سریع شروع کردن و اون قدر توتگول چیدن که سبدهای کوچیکشون پر شدن!!
کرکی که خیلی خوشحال بود گفت:
آفرین به همتون!!! حسابی گل کاشتین!!! پاستو حتما خیلی خیلی خوشجال میشه!!
بیپو گفت:
بیییز، بیز بیز!!
کرکی گفت:
بله بیپو حق با توعه!!! بهتره که ما دیگه برگردیم!!
گلوب گفت:
بله لطفا برگردیم!!! چون من واقعا خسته و گرسنم!!
و دقیقا توی همون لحظه، گلوب ییک خمیازهی بزرگ مگولی کشید!!
کوکو گفت:
گلوب، پس توتگولهات کجا رفتن؟؟ سبدت خالی شده!!
گلوب فریاد زد:
من که به شما گفتم این جا پر از کرممگوله!!
تویینکو گفت:
ااای وااای!! پناه بر برگهای بوگندوی گیلی ویلی!! گلوب دور دهنت پر از آب توتگول شده!!
گلوب گفت:
وای نه!!! فکر کنم من همهی توتگولهامو با خمیازهی مگولی بلعیدم!!! حالا چیکار کنم!!! من هیچ توتگولی ندارم که به پاستو بدم!!
اودو گفت:
خب چرا ما هممون یکم از توتگولهامون رو توی سبد گلوب نریزیم که هممون به یک اندازه توتگول داشته باشیم؟!
و اونا دقیقا همین کار رو کردن!!! همهی گوگولی مگولیها یکم از توتگولهاشون رو توی سبد گلوب ریختن!!
کرکی گفت:
الان هممون اندازهی هم توتگول داریم!! دیگه وقت صبحانست!!
گلوب گفت:
هوووور! صبحانهههه!!!
همهی اونا با سبدهای پر از توتگول به سمت کوه گیلی حبابی حرکت کردن!!
پاستو در کافه با یک سینی پر از گوگولکیکهای خوشمزه منتظر اونا بود. تویینکو با دقت روی هر کدوم از گوگولکیکها یک توتگول گذاشت.
تویینکو با لبخند بزرگی گفت:
حالا به این میشه گفت یک گوگولکیک درست و حسابی!!
کیان 🥰😘😍❤️🧡💚💙💜🤎
پارسا درست میگه خیلی خسته کننده است چند تا قسمت داره
درسته باید خوب دقت کنیم که ببینیم چیه که یه چیزی کم داره.
من که گوگول مگول رو سانسور کردم برای دخترم میخونم
خیلی شلوغه
یکمم خسته کنندست هی مگول گوگول
سلام من پارسا هستم ۶ و نیم سالمه من این قصه های گوگولی مگولی رو خیلی دوست دارم فقط حیف ک یکم طولانیه.چند قست داره؟
این قصتون آخه چرا گلوب همه توت گولارو خورد✔️👌💪😏💪😺🇮🇷فهمیدی چرا گربه گذاشتم ؟ بدون دلیل
مامانم نوشته اینارو