the-sparkle-star-secret-1

میدونستید که پری طلایی میتونه وقتایی که یکم استرس دارید بهتون کمک بکنه؟ بذارید داستان یاسمین رو براتون بگم!

یاسمین خیلی زود استرس میگیره! اون همه‌ی رقص باله‌اش رو بلده و توی خونه خیلی خوب انجامش میده! اما وقتی توی کلاسه خیلی مضطرب میشه! اون با خودش فکر میکنه:

همه دارن به من نگاه میکنن؟

و بعد نمیتونه جلوی استرسشو بگیره!

the-sparkle-star-secret-2

وقتی یاسمین استرس میگیره، کلا حواسش پرت میشه و نمیتونه به پاهاش فکر کنه! اون وقته که مربیش میگه:

یاسمین! باید پای راستتو صاف کنی نه پای چپتو!

وقتی مربیش اینو میگه، بقیه واقعا به یاسمین نگاه میکنن!

the-sparkle-star-secret-3

یاسمین میدونه که هیچوقت همچین اشتباهایی جلوی آیینه‌ی اتاقش نمیکنه! اما توی کلاس وقتی همه بهش نگاه میکنن شروع میکنه به لرزیدن و نمیدونه باید چیکار کنه!

the-sparkle-star-secret-4

یاسمین سرشو توی بالشش فرو میکنه و با گریه به خودش میگه:

من هیچوقت توی تنهایی اینجوری اشتباه نمیکنم ولی وقتی بقیه بهم زل میزنن میترسم!

یاسمین اینقدر مشغول گریه کردنه که گرده‌های طلایی که توی اتاقش پخش شدن رو نمیبینه!

the-sparkle-star-secret-5

بعد اون گرده‌های طلایی روی زمین میریزن و پری طلایی آروم رو بالش یاسمین میشینه و میگه:

تو خیلی استرس داری یاسمین کوچولو! ولی ناراحت نباش چون کمک تو راهه!

the-sparkle-star-secret-6

یاسمین میگه:

من وقتی صورت بقیه رو میبینم که بهم خیره شدن میترسم و بعد رقصم یادم میره!

و بعدد چشمهاش گرم خواب میشن!

پری طلایی آروم توی گوش خواب آلود یاسمین میگه:

من میخوام یه رازی رو بهت بگم!

یاسمین زمزمه میکنه:

یه راز؟

و بعد به خواب میره!

the-sparkle-star-secret-7

پری میگه:

من یک عالمه گرد ستاره روی کفش‌ها و دامنت میریزم! اونوقت تنها کاری که تو باید بکنی اینه که لبخند بزنی و مثل یک ستاره بدرخشی!

یاسمین توی خواب میگه:

مثل یه ستاره بدرخشم!

the-sparkle-star-secret-8

روز بعد، روز نمایشه! یاسمین دامن و کفش‌هاش رو تکون میده و میگه:

این گردهای طلایی براق از کجا اومدن؟

the-sparkle-star-secret-9

دامن و کفش‌های یاسمین پر از گردهای طلاییه! یاسمین به دور و برش نگاه میکنه اما هیچکس اون گردها رو ندیده!

the-sparkle-star-secret-10

مربی یاسمین میاد بهش میگه:

دامنت قشنگه یاسمین! اصلا نگران نباش! همه چیز رو فراموش کن و فقط سعی کن مثل یک ستاره بدرخشی!

مثل یک ستاره بدرخشی؟ یاسمین با تعجب نگاه میکنه و میگه:

امیدوارم!

the-sparkle-star-secret-11

نورها روشن میشن و پرده میره بالا! یاسمین و دوست‌هاش نمایش رو شروع میکنن! یاسمین تموم تلاشش رو میکنه که به صورت کسایی که دارن از اون پایین بهش نگاه میکنن، نگاه نکنه!

the-sparkle-star-secret-12

یاسمین صورت هیچکس رو نمیبینه اما دور و برش پر از گرد ستاره‌هایی هستن که دارن میرقصن و پرواز میکنن!

the-sparkle-star-secret-13

یاسمین کارشو عالی انجام میده و مثل یه ستاره میدرخشه!

همه براش دست میزنن و تشویقش میکنن!

the-sparkle-star-secret-14

یاسمین به صورت کسایی که دارن تشویقش میکنن نگاه میکنه و میگه:

پس اون صورت‌های ترسناک کجان؟

مربی یاسمین میاد روی صحنه و اونا رو بغل میکنه و میگه:

شما همتون ستاره های من هستید!

the-sparkle-star-secret-15

بعد مربی میگه:

همتون رو جمعه‌ی بعدی میبینم ستاره‌های من!

یاسمین با خودش میگه:

حالا که توی دامنم گرد طلایی ستاره دارم، همه چیز خوب پیش میره!

the-sparkle-star-secret-16

اما وقتی شب شد،یاسمین دیگه نتونست گرد طلایی رو پیدا کنه! اون کفش ها و دامنش رو تکون داد اما هیچ اثری از گرد طلایی پیدا نکرد!

the-sparkle-star-secret-17

وقتی مامانش ازش پرسید:

عزیزم دنبال چی میگردی؟

یاسمین گفت:

دارم دنبال گرد طلاییم میگردم! اون بهم کمک کرد که نترسم! این راز من بود!

the-sparkle-star-secret-18

مامانش گفت:

پس ما باید دوباره از اون گرد طلایی بسازیم! اون چه شکلی بود؟

یاسمین با خنده گفت:

اونا ریز و طلایی و براق بودن!

the-sparkle-star-secret-19

مامن و یاسمین با هم یک عالمه ستاره‌ی نقره‌ای و طلایی با زرورق درست کردن و توی کفش و دامن یاسمین گذاشتن!

حالا یاسمین خیلی خیلی خوشحال بود که کمتر استرس میگیره چون گرد طلایی جدیدش رو داشت!

the-sparkle-star-secret-20

اون شب وقتی یاسمین خوابید، متوجه نشد که پری طلایی اومده روی بالشش و توی گوشش میگه:

تو خودت یه ستاره هستی یاسمین! گرد طلایی من فقط یک ذره بهت کمک کرد! راز مهم اینه که همهی کسایی که دارن بهت نگاه میکنن رو فراموش کنی و مثل یه ستاره بدرخشی! باید از رقصت لذت ببری و فراموش کنی که دارن نگاهت میکنن. و اگر بهت کمک میکنه، یکم ستاره طلایی توی دامنت و کفش‌ هات بریزی تا اون یه مقدار استرسی که باقیمونده رو فراری بده!

همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید

دسته بندی‌های مقاله: داستان کودکانهداستان کودکانه برای سنین 6-4 سالداستان کودکانه برای سنین 9-7 سال
امتیاز 5 از 5 (1 نفر رای داده‌اند)
5 1 رای
1 ► امتیاز دهی ◄ 5
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیانا ۶ ساله
لیانا ۶ ساله
20 ساعت قبل

بهم یاد داد که از هیچی نترسم و خودم یاشم

سبد خرید

0
image/svg+xml

No products in the cart.

بازگشت به صفحه محصولات