کودکان میتوانند بدترین منتقدان خود باشند. این امر به ویژه در مورد کودکان مبتلا به اختلالات روانی صادق است، آنها ممکن است که خود را نادیده بگیرند. آنها میتوانند در الگوهای تفکر منفی که منجر به افسردگی میشود، گیر کرده، اضطرابشان تقویت شده و یا احساسات دردناکی را تجربه کنند.
به عنوان مثال، اگر دخترتان به جشن تولد دعوت نشده، ممکن است فکر کند که همه کسانی که به مهمانی رفتهاند از او متنفر هستند. اگر او یک متن در نمایش مدرسه را فراموش کند ممکن است، اصرار داشته باشد که کل اجرا را خراب کرده است.
این الگوهای تفکر منفی اغلب غیرواقعی هستند، اما میتوانند تأثیرات قابل توجهی بر احساسات، رفتارها و دیدگاههای جهانی داشته باشند. کارشناسان سلامت روان آن را تحریفهای شناختی مینامند. گاهی اوقات از آنها به عنوان اشتباهات شناختی و یا خطاهای ذهنی یاد میکنند.
جف دروش، LCSW ، مددکار اجتماعی بالینی در موسسه Child Mind میگوید: “برخی افکار شناختی طبیعی هستند.” “همه ما دارای تفکرات اشتباه هستیم. افکار ریشهدار هستند و در زندگی کودک تاثیر گذار خواهند بود.
در درمان رفتاری شناختی (CBT)، به بچهها آموزش داده میشود که انحرافات شناختی رایج را که ممکن است باعث احساس بد آنها شوند، تشخیص دهند. در ادامه این مقاله میخواهیم تا به بررسی 9 دسته مهم از رفتارهای شناختی بپردازیم.
تفکر همه یا هیچ (تفکر سیاه و سفید یا تفکر دوگانه نیز نامیده می شود)
دیدن همه چیز به صورت سیاه و یا سفید، رنگ خاکستری وجود ندارد. این موضوع باعث میشود تا کودک شما دارای رفتار کمال گرایی شود. این رفتار در او باعث میشود که یا بهترین دانش آموز در مدرسه باشد و یا تنبل ترین دانش آموز.
استدلال احساسی
در اینجا کودک فکر میکند، آنچه را که او احساس میکند، واقعیت دارد. به عنوان مثال: اگر کودک احساس میکند، که تنها هست، یعنی کسی او را دوست ندارد.
تعمیم بیش از حد
در نظر گرفتن یک رویداد یا جزئیات منفی در مورد یک موقعیت و تبدیل آن به یک الگوی جهانی که حقیقتی در کل زندگی او خواهد بود.
این شخص نمیخواست با من معاشرت کند. هیچ کس هرگز نمیخواهد با من معاشرت کند! یا: من امروز آزمایش شیمی خود را درست انجام ندادم. من هیچ وقت هیچ کاری را درست انجام نمی دهم!
برچسب زدن
برچسب منفی به خود یا دیگران نسبت دادن. وقتی که مادر و یا پدر کودک چیزی را از او میگیرند، او فکر میکند که والدینش او را دوست ندارند و همیشه او را محدود میکنند.
پیش بینی کردن
پیش بینی چیزی که به شکل منفی پیش میرود. او نگاهی بدبینانه به رفتار دیگران دارد. به عنوان مثال: کودک فکر میکند اگر با فرد خاصی ارتباط بگیرد، آن فرد دوست ندارد که با او هم کلام شود.
ذهن خوانی
او فکر میکند آنچه که احساس میکند، درست است. زمانیکه در حال صحبت کردن با دیگران است، اگر فرد روبه رو کم توجهی به صحبتهایش کند، کودک فکر میکند که آن فرد او را دوست ندارد.
بزرگ نمایی کردن
اگر فردی با او مخالفت کند، به اصطلاحی از کاه کوه خواهد ساخت. به عنوان مثال اگر پدرش به او اجازه ندهد که در جشن تولد دوستش برود، او با پدر خود مخالفت کرده و فکر میکند که پدرش دوست ندارد تا او در جمع دوستانش باشد.
اعتقاد به بخت و شانس
کودک فکر میکند اگر در امتحان یا مسابقهایی رتبه آورده است، به خاطر سعی و تلاش خودش نیست. بلکه همه چیز به خاطر بخت و اقبال است.
تمرکز کردن بر روی اتفاقات منفی
خیلی از ما بزرگترها هم دقیقا مانند کودکان اتفاقات بزرگ زندگی خود را پررنگتر از اتفاقات مثبت آن میبینم. کودکان هم دقیقا مشابه ما هستند. احتمالا از کودکی شنیدهاید که به شما گفته باشد، اگر من این شکلات را بخورم پدر من را دعوا خواهد کرد. در صورتیکه شاید قبلا به دلایلی پدرش او را از خوردن شکلات منع کرده است. اما قصد پدر او این موضوع نبوده که کودک هیچ وقت نمیتواند شکلات بخورد.
سرزنش کردن
معمولا سرزنش کردن برای کودکانی اتفاق میافتد که از سمت والدین خود بسیار تنبیه میشوند. به همین منظور اگر کاری را انجام دهد که میداند اشتباه است ویا شاید مورد پسند والدینش نیست، حتی اگر والدین متوجه رفتار و یا کار او نشوند، ولی کودک به صورت ناخودآگاه خود را سرزنش خواهد کرد.
سخن نهایی
به عنوان نویسنده این مقاله به شمایی که قصد به دنیا آوردن کودکی نازنین و معصوم دارید، به شما پیشنهاد میکنم قبل از انجام آن با روشهای تربیتی کودک آشنا باشید. تربیت کودک بسیار مهم است و باید برای آن زمان و حوصله داشته باشید. اگر حوصله و زمان کافی ندارید، هرگز بچه دار نشوید.
همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید