لوگو موشیما
لوگو موشیما

قصه کودکانه مورچه تنها

قصه کودکانه مورچه تنها
میلاد نیم‌رخ

.

.

وقتی یک مورچه کوچک تصمیم می‌گیرد تنها کار کند، چه اتفاقی می‌افتد؟

روزی روزگاری در دل یک باغ بزرگ و سبز، کلونی شلوغ و پرجنب‌وجوشی از مورچه‌ها زندگی می‌کردند. این مورچه‌ها همه باهم کار می‌کردند، غذا جمع می‌کردند، لانه می‌ساختند و از یکدیگر مراقبت می‌کردند.

مورچه ها در حال کار

اما در میان آن‌ها، مورچه‌ای به نام “مانی” بود که از کار گروهی خوشش نمی‌آمد. او همیشه با خودش می‌گفت:

“من قوی‌ترم، سریع‌ترم، چرا باید منتظر بقیه بمونم؟ خودم تنهایی بهتر کار می‌کنم!”

مورچه قوی

یک روز صبح، وقتی بقیه مورچه‌ها داشتند آماده می‌شدند که برای جمع‌آوری غذا بروند، مانی با غرور گفت:

“من خودم می‌رم یه تکه غذا پیدا می‌کنم و لازم نیست با گروه بیام!”

مورچه قوی در حال صحبت با بقیه

مورچه‌های دیگر نگاهی به هم انداختند و یکی از آن‌ها گفت:

“باشه مانی، فقط مراقب باش. تو تنها و کوچیکی، دنیا خیلی بزرگه.”

مورچه قوی در حال حرکت

مانی با خوشحالی پرید و راه افتاد. کمی رفت تا به یک تکه شیرینی بزرگ رسید. چشم‌هایش برق زد.

“چه شیرینی بزرگی! فقط مال خودمه!”

مورچه قوی آب نبات می‌بیند

با خوشحالی شروع کرد به کشیدن شیرینی.

اما شیرینی خیلی سنگین بود. مانی زور زد، عرق کرد، از این طرف به آن طرف هل داد، ولی تکان نمی‌خورد.

مورچه قوی نمیتونه آب نبات رو بکشه

حتی کمی هم خسته شد و توی دلش گفت:

“ای کاش چند تا از مورچه‌ها اینجا بودن تا کمکم کنن…”

در همان لحظه، صدای آشنایی شنید. مورچه‌های دیگر با دیدن مانی، با لبخند جلو آمدند و گفتند:

“دیدی گفتیم کار گروهی بهتره؟ حالا بیا با هم شیرینی رو ببریم.”

مورچه قوی در حال صحبت با بقیه

مانی خجالت کشید، اما لبخند زد و گفت:

“بله، شما درست می‌گفتید. با هم خیلی قوی‌تریم!”

مورچه قوی و بقیه مورچه ها آب نبات رو به کلونی بردن

از آن روز به بعد، مانی همیشه با گروه کار می‌کرد. او فهمیده بود که وقتی همه باهم باشیم، حتی سخت‌ترین کارها هم آسان می‌شود.

نکته اخلاقی: کار گروهی همیشه قوی‌تر از کار انفرادیه. با همکاری، حتی سخت‌ترین کارها هم آسون می‌شن.

به نظر تو، چه کارهایی رو می‌شه با کمک دوستان بهتر انجام داد؟ اینجا نظرت رو بگو..