لوکاس به خواهرش لیلی میگه:
گوش بده لیلی!
صدای چی رو میشنوی لوکاس؟
صدای جمعه!
مگه جمعه چه صدایی داره!
از پنجشنبه ساکت تره! چون همه هنوز خوابیدن!
![look-out-lucas-story-2](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/2.jpg)
بابای لوکاس میگه:
امروز باید در کشو رو درست کنم!
![look-out-lucas-story-3](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/3.jpg)
مامان میگه:
برای هرکسی که بهم کمک بکنه خریدها رو ببریم خونه یه بستنی خوشمزه میخرم!
لوکاس و لیلی با خوشحالی گفتن:
ما کمک میکنیم مامان!
![look-out-lucas-story-4](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/4.jpg)
اما ناگهان!!! مامان لوکاس داد میزنه:
نگاه کن لوکاس!
اما دیگه دیر شده! لوکاس خورده به به شیشهی مغازه!
لیلی میخنده و میگه:
تو خیلی بامزهای لوکاس!
![look-out-lucas-story-5](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/5.jpg)
![look-out-lucas-story-6](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/6.jpg)
لوکاس میگه:
دارم صدای موتورسیکلتها رو میشنوم!
![look-out-lucas-story-7](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/7.jpg)
لیلی به اطراف نگاه میکنه و میگه:
هیچ موتور سیکلتی اینجا نیست!
![look-out-lucas-story-8](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/8.jpg)
ولی همون موقع یه موتورسیکت با سرعت زیاد از خیابون رد میشه!
مامان لوکاس میگه:
تو گوشهای خیلی تیزی داری لوکاس!
![look-out-lucas-story-9](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/9.jpg)
![look-out-lucas-story-10](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/10.jpg)
همون لحظه لیلی داد میزنه:
نگاه کن لوکاس!
اما دیگه دیر شده! لوکاس پاشو گذاشته توی چالهی آب!
![look-out-lucas-story-11](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/11.jpg)
مامان لوکاس میگه:
نگاه کن چقدر خیس شدی لوکاس!
![look-out-lucas-story-12](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/12.jpg)
لوکاس میگه:
بابا اومده خونه!
لیلی میگه:
تو از کجا میدونی؟
![look-out-lucas-story-13](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/13.jpg)
لوکاس میگه:
چون میتونم بوی غذایی که بابا داره میپزه رو توی حیاط بشنوم!
مامان میگه:
تو توی بو کردن هم خیلی خوبی لوکاس!
![look-out-lucas-story-14](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/14.jpg)
همون لحظه لیلی داده میزنه:
نگاه کن لوکاس!
اما دیگه دیر شده! لوکاس خورده به میز غذاخوری!
لیلی میگه:
ولی چشمای لوکاس اصلا تیز نیست!
![look-out-lucas-story-15](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/15.jpg)
![look-out-lucas-story-16](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/16.jpg)
مامان میگه:
فکر میکنم باید بریم پیش یه خانم دکتر مهربون!
خانم دکتر میپرسه:
خب لوکاس! بگو چی میبینی؟
لوکاس چشمهاش رو فشار میده و میگه:
چندتا لکهی سیاه!
![look-out-lucas-story-17](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/17.jpg)
خانم دکتر یه شیشه روی چشمش میگذاره و میگه:
حالا چی میبینی؟
لوکاس میگه:
آهان! چندتا شونه! خیلی باحاله!
![look-out-lucas-story-18](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/18.jpg)
مامان بزرگ نگاه کن!
مامان بزرگ نگاه میکنه و میگه:
ببین کی عینکی شده! بگو چی میبینی؟
![look-out-lucas-story-19](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/19.jpg)
من پروانهها و زنبورها و مورچهها رو میبینم! الان میتونم همه چیز رو ببینم!
![look-out-lucas-story-20](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/20.jpg)
لوکاس صورت مامانبزرگ رو ناز میکنه و میگه:
مامانبزرگ! صورتت یه کوچولو چروک شده!
مامانبزرگ میخنده و میگه:
اینا که چروک نیست! اینا خطهاییه که از بس به کارهای بامزهی تو خندیدم روی صورتم افتاده!
![look-out-lucas-story-21](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/21.jpg)
لوکاس با خوشحالی میره که بازی کنه!
لیلی داد میزنه:
نگاه کن لوکاس!
![look-out-lucas-story-22](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/22.jpg)
لوکاس میگه:
نگاه کردم!
و بعد با خوشحالی میپره توی چالهی آب!
![look-out-lucas-story-23](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2023/09/23.jpg)
لوکاس هم باهوش بود هم خنگ
عالی عالی بود ممنون ممنون از نویسنده و تصویرگر لطفاً موشیما رو دنبال کنید 😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊
قصه ی خیلی قصه خیلی خیلی خوبی بود ازش خیلی خوشم اومد ممنون از نویسنده و تصویرگر قصه خیلی خیلی خوبی بود نویسنده نویسنده و تصویرگر خیلی ممنونم 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😚😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
عالی بود🙏
خوب بود
آموزنده بود.
سلام خیلی ممنون
دختر منم این قصه رو خیلی دوست داشت
باتشکر از شما
بچه های من خیلی دوست داشتن این قصه رو. ممنون