ببری توی جنگل زندگی میکنه! اون عاشق شیرینی پختنه!
![tigers-delicious-treats-story-2](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/2-4.jpg)
یک روز اون یک عالمه پای نخودسبز خوشمزه درست کرده بود! ببری اونا رو توی گاری گداشت و اونا رو برد تا توی بازار جنگل بفروشتشون.
![tigers-delicious-treats-story-3](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/3-3.jpg)
یک باد قدرتمند اومد و بوی شیرینی خوشمزهی ببری رو به همه جای جنگل برد!
![tigers-delicious-treats-story-4](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/4-3.jpg)
بوی خوش شیرینی به آهو رسید! اما اون جرئت نکرد که دنبال بوی شیرینی بره! آخه اون از ببری میترسید!
![tigers-delicious-treats-story-5](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/5-3.jpg)
ظهر شده بود اما ببری هنوز هیچی از شیرینیهاش رو نفروخته بود! اون گاریش رو هل داد و با ناامیدی برگشت به خونه!
![tigers-delicious-treats-story-6](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/6-3.jpg)
ببری اون شب خودش تنهایی تموم پای نخودسبز رو خورد! شکم ببری حسابی پر شده بود!
![tigers-delicious-treats-story-7](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/7-3.jpg)
فردای اون روز، ببری یک عالمه پای موز خوشمزه پخت و اون ها رو برد تا زیر درخت قدیمی بفروشتشون!
![tigers-delicious-treats-story-8](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/8-3.jpg)
بخار گاری ببری، بوی پای های خوشمزه رو برد بالا و بالاتر و رسوند درست زیر دماغ میمون!
![tigers-delicious-treats-story-9](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/9-3.jpg)
ببری دوست داشت که از اون پایهای موز امتحان کنه! اما جرئت نکرد از درخت بیاد پایین! آخه اون از ببری میترسید!
![tigers-delicious-treats-story-10](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/10-2.jpg)
ظهر شده بود اما ببری هنوز هیچی از شیرینیهاش رو نفروخته بود! اون گاریش رو هل داد وناراحت و بی انگیزه برگشت به خونه!
![tigers-delicious-treats-story-11](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/11-2.jpg)
اون شب ببری تنهای تنها تموم پایهای موز رو خورد! شکم ببری حسابی پر پر شده بود!
![tigers-delicious-treats-story-12](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/12-1.jpg)
فردای اون روز، ببری یک عالمه پای سیب زمینی پخت و اونا رو با گاریش به لبهی جنگل برد تا بفروشتشون!
![tigers-delicious-treats-story-13](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/13-2.jpg)
بوی پایهای سیب زمینی پخش شد و پخش شد تا به خوک کوچولو رسید!
![tigers-delicious-treats-story-14](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/14-2.jpg)
خوک کوچولو احساس گرسنگی میکرد، اما اون از ببری میترسید!
![tigers-delicious-treats-story-15](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/15-1.jpg)
ظهر شده بود و ببری هنوز هیچکدوم از پایهای سیب زمینی رو نفروخته بود! اون گاری رو هل داد و ناراحتتر از همیشه به سمت خونه رفت.
![tigers-delicious-treats-story-16](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/16-1.jpg)
اون شب ببری تموم پایهای سیب زمینی رو خودش تنهایی خورد! شکم ببری دیگه شبیه به بادکنک شده بود!
![tigers-delicious-treats-story-17](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/17-1.jpg)
روز چهارم، ببری دیگه شیرینی نپخت! اون تصمیم گرفته بود که بره و بفهمه که چرا هیچکس شیرینیهای خوشمزهی اونو نمیخره!
اون رفت تا آهو، میمون و خوک رو دید که روی یک تپهی سبز نشسته بودن!
![tigers-delicious-treats-story-18](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/18-1.jpg)
ببری حرفهای اونا رو شنید.
میمون میگفت:
بوی پایهای ببری خیلی خوبه!
خوک کوچولو گفت:
من واقعا دلم میخواد یک دونه ازشون بخورم!
آهو گفت:
ولی آخه ما که از ببری میترسیم!
![tigers-delicious-treats-story-19](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/19-1.jpg)
یک ایدهی عالی به ذهن ببری رسید!
![tigers-delicious-treats-story-20](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/20.jpg)
روز پنجم، ببری سه تا پای مختلف پخت: پای نخودسبز، پای موز و پای سیب زمینی!
ببری همهی اونا رو گذاشت توی گاریش!
![tigers-delicious-treats-story-21](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/21.jpg)
اون خودشو توی آرد سفید غلتوند!
![tigers-delicious-treats-story-22](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/22.jpg)
و ناخنهای تیزشو کوتاه کرد!
![tigers-delicious-treats-story-23](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/23.jpg)
یک جفت گوش دراز روی سرش گذاشت!
![tigers-delicious-treats-story-24](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/24.jpg)
حالا ببری شبیه یک خرگوش شده!
اون با خوشحالی گاریش رو برد بالای تپهی سبز!
![tigers-delicious-treats-story-25](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/25.jpg)
بعد از مدتی، یک نفر صدا زد:
ببخشید! ما میخواهیم چند تا پای بخریم!
ببری با تعجب دور و برش رو نگاه کرد!
![tigers-delicious-treats-story-26](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/26.jpg)
اون سه تا ببر رو دید که اومدن و میخوان ازش پای بخرن!
![tigers-delicious-treats-story-27](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/27.jpg)
یکیشون گوشها و دماغ بزرگی داره!
![tigers-delicious-treats-story-28](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/28.jpg)
یکیشون دو تا شاخ داشت!
![tigers-delicious-treats-story-29](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/29.jpg)
و یکیشون دستهای درازی داشت!
![tigers-delicious-treats-story-30](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/30.jpg)
ببری اونا رو شناخت! اونا خوک کوچولو، میمون و آهو بودن!
اون سه تا هم ببری رو شناختن!
و بعد از چند لحظه، همشون زدن زیر خنده!
![tigers-delicious-treats-story-31](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/31.jpg)
حالا دیگه هیچکس از ببری نمیترسه! اونا همشون با هم دوست شدن! حالا رستوران ببری معروفترین رستوران کل جنگل شده! و هر روز تموم پایهاش رو تا قبل از ظهر میفروشه!
![tigers-delicious-treats-story-32](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/06/32.jpg)
ببری پجوری تونست این کارو بکنه؟
ممنون بابت قصه های قشنگ و جدیدتون🌹🙏
عالی بود
من این قصه رو خیلی خیلی ۰۰۰۰۰۰۰۰ دوست داشتم🐯🐯🐯🐯🐯🐯
عالي بود❤️❤️❤️❤️❤️❤️💚💛🧡❤️💜💙🤎
این قصتون خیلی عالی و شیرینی بخر بود😏💪👌🐅🥮🇮🇷
فوق العاده زیبا بود. با تصاویر قشنگ و منحصر به فرد. واقعا ممنون بابت زحماتتون
دخترم خیلی خوشش اومد
واقعا تموم قصه هاتون عالی خوشحالم ک با این سایت آشنا شدم😘
بسیار زیبا بود این داستان
ممنون دوست عزیز که با قصه های کودکانه موشیما همراهی میکنید.