annual-haircut-day-story-1

امروز، روز سالانه سلمونی برای آقا مو درازه!

annual-haircut-day-story-2

آقای مو دراز رفت پیش سلمونی محله تا موهاش رو کوتاه کنه!

annual-haircut-day-story-3

اما آقای آرایشگر به آقای مو دراز گفت:

امروز سرم خیلی شلوغه! نمیتونم موی به این بلندی رو کوتاه کنم!

annual-haircut-day-story-4

آقای مو دراز که خیلی ناراحت شده بود، برگشت خونه تا از همسرش بخواد بهش کمک کنه!

annual-haircut-day-story-5

اما همسرش که داشت برای بچه‌ها غذا درست میکرد، با بدخلقی گفت:

من امروز برای کوتاه کردن موی به این بلندی وقت ندارم!

annual-haircut-day-story-6

آقای مو دراز که ناراحت بود، تصمیم گرفت بره پیش دوستش که خیاطه!

annual-haircut-day-story-7

اما آقای خیاط که داشت لباس میدوخت، گفت:

من امروز برای کوتاه کردن موی به این بلندی وقت ندارم!

annual-haircut-day-story-8

آقای مو دراز که نگران شده بود، رفت پیش دوست نجارش!

annual-haircut-day-story-9

اما آقای نجار که کلی چوب برای بریدن داشت، گفت:

من امروز برای کوتاه کردن موی به این بلندی وقت ندارم!

annual-haircut-day-story-10

بیچاره آقای مو دراز! انگار هیچکش نمیخواست توی روز بزرگ سالیانه سلمونی، موی آقای مو دراز رو کوتاه کنه!

annual-haircut-day-story-11

با کلی اشک و آه و گریه، آقای مو دراز رفت توی جنگل !

annual-haircut-day-story-12

اون کنار یه غار نشست و بلند بلند گریه کرد!

annual-haircut-day-story-13

اون گفت:

خدایا به من کمک کن! روز مهم سلمونی داره تموم میشه! اگر نتونم موهامو کوتاه کنم چی؟!

annual-haircut-day-story-14

یه ببر گنده که توی غار خوابیده بود، با این همه سر و صدای آقای مو دراز از خواب بیدار شد!

annual-haircut-day-story-15

اون با صدای بلندش از غار اومد بیرون و پنجه‌های بزرگش رو برای آقای مو دراز تکون داد.

annual-haircut-day-story-16

بیچاره آقای مو دراز اونقدر ترسیده بود و ترسیده بود و ترسیده بود کههههههه…

annual-haircut-day-story-17

همه‌ی موهای سرش ریخت!

annual-haircut-day-story-18

آقای مو دراز همه‌ی راه رو تا خونه دوید و ببر هم رفت که دوباره بخوابه!

annual-haircut-day-story-19

حالا آقای مو دراز برای یه مدت خیلی خیلی طولانی مجبور نیست که بره سلمونی!

annual-haircut-day-story-20

همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید

دسته بندی‌های مقاله: داستان کودکانهداستان کودکانه برای سنین 6-4 سالداستان کودکانه برای سنین 9-7 سالداستان های کودکانه کوتاه
امتیاز 3.3 از 5 (17 نفر رای داده‌اند)
3.3 17 رای ها
1 ► امتیاز دهی ◄ 5
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محیا
محیا
4 روز قبل

باحال و بامزه بود
آن ها واقعا نمی تونستن موی بلند کوتاه کنند
او از پلنگ ترسید
ولی خوشحال شد
قصه ی خوبی بود

کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
کیان 🥰 آزاد🥰😘😍🤩💮
9 روز قبل

کیان🧑‍🦲🥰😍🤩

پوریا
پوریا
16 روز قبل

عالی بود🌹

لیلا
لیلا
19 روز قبل

داستان بامزه ای بود، بخصوص تصاویر آن عالی بود. اگر آخرش کمی دیگر طول می کشید بهتر بود. خیلی زود تمام شد. مثلاً: این آقا مو درازه دلش برای موهای درازش تنگ نمی شه ؟ گریه نمی کنه؟ دیگه بر نمی گرده به اون غار تا ببینه آقا ببره برای دفعه بعد هم اونجاست؟

سارا صدیقی
سارا صدیقی
20 روز قبل

خیلی خنده‌دار بود .

زکریا
زکریا
20 روز قبل

خیلی خنده‌دار بود

ترنم
ترنم
22 روز قبل

سلام، شب اومدم برای دخترم قصه بخونم که به این قصه برخوردیم و کلی خندیدیم، قصه خوبی بود ولی یکدفعه به پایان رسید، ممنون که با نقاشیِ همراه با قصه لحظات شادی رو برامون رقم زدید.

فاطمه
فاطمه
26 روز قبل

خوب بود
🥰😍😝🤩💝💖🧕🫅🧞‍♀️🧞‍♀️🧜‍♀️

آخرین ویرایش 26 روز قبل توسط فاطمه
هلنا
هلنا
27 روز قبل

بد نبود اما کمی بی مزه بود😐

لیانا ۶ ساله
لیانا ۶ ساله
27 روز قبل

مگه میشه که از ترس موهامون بریزه

رضا
رضا
پاسخ به  لیانا ۶ ساله
23 روز قبل

بله میشه

آخرین ویرایش 23 روز قبل توسط رضا

سبد خرید

0
image/svg+xml

No products in the cart.

بازگشت به صفحه محصولات