قصه کودکانه بیلی، ماشین آتش نشانی

بیلی، یک ماشین آتش نشانی خیلی مهربونه!!

یک آتش نشان داد میزنه:

آتش!!! آتش!!!

بقیه‌ی آتش نشان‌ها جواب دادن:

اوه نه!!! زود باشید بریم!!

اما بیلی که همیشه دوست داشت تمیز و براق باشه، با ناراحتی گفت:

ولی من دلم نمیخواد کثیف و خاکی بشم!!

آتش نشان مهربون گفت:

بیلی، حیوونا به تو احتیاج دارن!!

یک آتش نشان دیگه گفت:

بیلی جنگل‌ها به تو احتیاج دارن!

آتش نشان بعدی گفت:

بیلی، مردم به تو احتیاج دارن!!

بیلی با خوشحالی پرسید:

یعنی من واقعا اینقدر مهمم؟

آتش نشان‌ها همه با هم گفتن:

معلومه که تو مهمی!! پس زود باش عجله کن تا بریم!!

بیلی و آتش نشان‌ها رفتن و خیلی زود آتش رو خاموش کردن!

همه با خوشحالی فریاد زدن:

خیلی متشکریم بیلیییی!!

3.6 19 رای ها
1 ► امتیاز دهی ◄ 5

همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید

دسته بندی‌های مقاله: داستان کودکانهداستان کودکانه برای سنین 3-0 سالداستان های کودکانه کوتاه
امتیاز 3.6 از 5 (19 نفر رای داده‌اند)
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیان
کیان
1 سال قبل

به قول پسرم صد آفرین به نویسنده اش

سبد خرید

0
image/svg+xml

No products in the cart.

بازگشت به صفحه محصولات