the-bee-and-the-rose-story-1

روزی روزگاری، یک زنبور عسل بامزه بود که عاشق یک گل شده بود! البته این اصلا عجیب نیست! زنبورها معمولا عاشق گل‌ها میشن.

the-bee-and-the-rose-story-2

ولی چیزی که عجیب بود، این بود که زنبور قصه‌ی ما عاشق یک گل رز شده بود.

the-bee-and-the-rose-story-3

همونطور که میدونید، گل‌های رز پادشاه باغچه هستن! اونا خیلی ظریف و دوست داشتنی هستن و برای زنبورهای وقتشون رو صرف نمیکنن! اما این گل رز خیلی فرق داشت! همونقدر که زنبوراو رو دوست داشت، گل رز هم زنبور رو دوست داشت!

the-bee-and-the-rose-story-4

یک روز، ملکه داشت از کنار باغ رد میشد که ناگهان به باغبان گفت:

من به تو دستور میدم که از این به بعد، هر روز یک سبد پر از گل رز برای من بیاری!

the-bee-and-the-rose-story-5

باغبان به ملکه قول داد که حتما این کار رو انجام میده! آخه این کار اصلا برای باغبون سخت نبود! اما برای گل رز که زنبور رو خیلی دوست داشت، این خبر خیلی بدی بود.

the-bee-and-the-rose-story-6

گل رز با گریه گفت:

یک سبد پر از گل رز؟ هر روز؟ پس چه بلایی سر من میاد؟من دوست ندارم مثل بقیه‌ی رزها توی گلدون باشم! من میخوام همین جا توی زمین گرم و نرم پیش تو بشینم زنبور عزیزم!

زنبور گفت:

نگران نباش رز عزیزم! من یک نقشه دارم!

the-bee-and-the-rose-story-7

زنبور پرواز کرد و به گوشه‌ای از باغ رفت که گل‌های بابونه اونجا زندگی میکردن! بابونه‌ها حسابی با زنبور مهربون بودن و وقتی که زنبور قصه‌ی ما از اونا کمک خواست، با خوشحالی قبول کردن!

the-bee-and-the-rose-story-8

هر کدوم از گل‌های بابونه یک دونه از گلبرگ‌هاش رو به زنبور قرض داد! زنبور اونا رو پیش گل رز برد. کمی از عسل توی شکمش رو برداشت و گلبرگ‌های سفید بابونه رو روی گل رز چسبوند! حالا گل رز دقیقا مثل یک گل بابونه شده بود!

the-bee-and-the-rose-story-9

روز بعد، وقتی باغبون داشت برای ملکه گل میچید، جشمش به رز ما افتاد و با تعجب گفت:

این گل بابونه وسط این همه رز چی کار میکنه؟! البته مهم نیست! چون ملکه فقط گل رز میخواد نه بابونه!

the-bee-and-the-rose-story-10

پس باغبون سبد گل ملکه رو پر کرد و رز زیبای ما رو امن و امان به حال خودش گذاشت!

the-bee-and-the-rose-story-11

گل رز با خوشحالی گفت:

زنبور عزیزم! نقشه‌‌ی تو عالی کار کرد! باغبون فکر کرد که من گل بابونه‌ام! تازه این گل‌برگ‌های بابونه هم خیلی قشنگن و توی نور خورشید میدرخشن!

the-bee-and-the-rose-story-12

هفته‌ها گذشت و همه‌ی خواهر و برادرهای گل رز، خیلی خوشحال بودن که به کاخ ملکه میرن و اونجا رو تزیین میکنن! اما گل رز ما خوشحال بود که توی گل‌های بابونه، جاش پیش زنبور مهربون و باهوش خودش امنه!

the-bee-and-the-rose-story-13

اما خیلی زود، گلبرگ‌های بابونه شروع کردن به افتادن. اینطوری باغبون خیلی زود حقیقت رو میفهمید! اونوقت دیر یا زود گل رز رو میچید و برای ملکه میبرد!

the-bee-and-the-rose-story-14

زنبور به رز گفت:

چرا گریه میکنی رز عزیزم!

گل رز گفت:

گلبرگ‌های بابونه دارن میوفتن! تو که نمیتونی تا ابد برای من لباس بابونه درست کنی! اصلا فایده نداره! باغبون حتما منو میچینه!

the-bee-and-the-rose-story-15

زنبور گفت:

هیچ چیز با عشق، غیرممکن نیست!

و توی یک چشم به هم زدن، زنبور به یک پری زیبا تبدیل شد!

the-bee-and-the-rose-story-16

پری گفت:

ببخشید که زودتر بهت نگفتم که من یک پری هستم! من قرار بود فقط برای مدت کوتاهی یک زنبور باشم! اما بعد تو رو دیدم! یک رز زیبا! بهترین و زیباترین گل توی باغچه! و بعد تو عاشق یک زنبور معمولی شدی چون قلب خیلی مهربونی داشتی! برای همین من میخوام که یکی از آرزوهای تو رو برآورده کنم!

the-bee-and-the-rose-story-17

گل رز گفت:

پس من آرزو میکنم که یک گل بابونه‌ی واقعی بشم! تا بتونم اینجا پیش خواهر و برادرام بمونم و باغبون منو برای ملکه نبره!

the-bee-and-the-rose-story-19

پری گفت:

مطمئنی؟ اینجوری دیگه هیچوقت یک گل رز نخواهی بود!

گل گفت:

من ترجیح میدم که یک گل بابونه باشم تا بتونم شاد و آزاد باشم و پیش تو بمونم!

پری گفت:

من هم همیشه کنار تو میمونم!

the-bee-and-the-rose-story-19

پس گل رز به یک گل بابونه تبدیل شد و کنار بقیه‌ی بابونه‌های توی باغ زندگی کرد! پری هم دوباره تبدیل به یک زنبور تبدیل شد تا بتونه مثل روزهای قبل کنار گل بمونه!

the-bee-and-the-rose-story-20

شاید شما فکر کنید که گل رز بهتر از گل بابونه هست! یا اگر میتونستید انتخاب کنید، ترجیح میدادید که یک پری باشید تا یک زنبور!

the-bee-and-the-rose-story-21

ولی به نظر من، اگه درست درباره‌اش فکر کنید، خوشحال بودن از همه‌ی اینا مهم‌تره! مگه نه؟

the-bee-and-the-rose-story-22
3.8 79 رای ها
1 ► امتیاز دهی ◄ 5

همین حالا نظر خود را با دیگران به اشتراک بذارید: کلیک کنید

دسته بندی‌های مقاله: داستان کودکانهداستان کودکانه برای سنین 6-4 سالداستان کودکانه برای سنین 9-7 سالداستان های کودکانه کوتاه
امتیاز 3.8 از 5 (79 نفر رای داده‌اند)
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
............
............
1 ماه قبل

خیلی گوگولی و قشنگ بوددددددددددد

بهار دیانی
بهار دیانی
2 ماه قبل

🌹🌹🐝🐝🐝💖💖💖💌💌💌💝💝💝💋

آیدا
آیدا
5 ماه قبل

زیاد خوب نبود ولی بدم نبود🌹

امیر حسین قاسمی
امیر حسین قاسمی
7 ماه قبل

من امیر حسینم ۸ سالمه عالی بود

امیر حسین قاسمی
امیر حسین قاسمی
7 ماه قبل

بسیار خوب و عالی بود

امیر حسین قاسمی
امیر حسین قاسمی
7 ماه قبل

خیلی خوب بود و زیبا و اموزنده

یاسمین
یاسمین
10 ماه قبل

بسیار داستان های زیبا و آموزنده ای بود

مهراوه
مهراوه
11 ماه قبل

سلام شب بخیر من مهراوه ۷ سالم هست خیلی ممنونم از قصه شما❤️❤️❤️🌷🌷

شیما
شیما
11 ماه قبل

👌😍

معین
معین
1 سال قبل

بسیار خوب بود. خیلی خوشم آمد. دست شما درد نکنه

سبد خرید

0
image/svg+xml

No products in the cart.

بازگشت به صفحه محصولات