داستان کودکانه برای سنین 9-7 سال

یک روز که آبراهام داشت کت آبیش رو میپوشید، دکمه‌ی کتش افتاد روزی زمین! ای...

یاسمین خیلی خیلی کارش خوبه و همه‌ی رقص باله‌اش رو بلده اما وقتی بقیه بهش نگاه میکنن استرس میگیره و حواسش پرت میشه!

دونه دونه بچه‌های سرتاسر دنیا به این فکر میکنن که اگر قرار بود نقاشی‌هاشون واقعی بشه، چی توی دفترشون میکشیدن!

داستانی از عشق یک مادر به فرزندش که به او می‌فهماند تا ابد و به هر قیمتی او را دوست دارد و از او مراقبت می‌کند.

الا یه دختر کوچولوی دوست داشتنیه که دوست داره توی طبیعت بگرده و چیزهای جالبی که پیدا میکنه رو توی جیب بزرگ لباسش بذاره!

نیلسون و نلی پدربزرگ رو خیلی دوست دارند! اما پدربزرگ خیلی پیره و فوت میکنه! حالا مامان و بابا به اونا کمک میکنند که با دلتنگیشون کنار بیان!

سالی باید بره و موهاش رو پیش خانم آرایشگر کوتاه کنه! مامانش بهش اجازه میده که یک عروسک هم با خودش ببره!

لوکاس یه پسر بچه‌ی بامزه است که گوش‌هاش و بینیش خیلی خوب کار میکنن، اما اصلا به دور و برش نگاه نمیکنه!

بیش از 30 داستان و قصه کودکانه انگلیسی ( English Stories for Kids & Audio...

جوجه کوچولو فریاد کشید: نه! نه! من یک قدم هم بیرون خونه نمیذارم! پدرش گفت:...