پایین جاده، یکم اون طرف تر از خونهی پانیا، یک پارک بزرگ و سرسبز قرار داره!
![whats-in-the-park-story-2](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/2-min-8.jpg)
پانیا کمی خجالتیه اما بازی کردن توی پارک رو خیلی دوست داره! هر روز وقتی از مدرسه برمیگرده، به همراه مادربزرگش به پارک نزدیک خونشون میره!
![whats-in-the-park-story-3](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/3-min-8.jpg)
مادربزرگ برای این که خوب ببینه نیاز به عینک داره!
اما اون صداها رو خیلی خوب میشنوه!
عوضش پانیا توی دیدن و پیدا کردن چیزها خیلی خوبه! اون حتی از مادربزرگ هم بهتره!
![whats-in-the-park-story-4](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/4-min-8.jpg)
پانیا میتونه پرندهها و حشرات جدید رو خیلی سریع ببینه و پیدا کنه!
![whats-in-the-park-story-5](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/5-min-8.jpg)
پانیا میتونه قشنگترین گلها و بلندترین درختها رو به راحتی پیدا کنه!
![whats-in-the-park-story-6](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/6-min-8.jpg)
و تازه! پانیا توی پیدا کردن شکلات و شیرینیهای مخفی مادربزرگ هم خیلی خوبه!
![whats-in-the-park-story-7](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/7-min-8.jpg)
مادربزرگ میپرسه:
اون چه صداییه که از پشت درخت میاد؟
پانیا میگه:
صداش مثل یک پرنده هست مادربزرگ؟
مادربزرگ میگه:
نه! صداش شبیه یک حیوون بزرگتر از پرنده است! تو میتونی ببینی که اون چیه عزیزم؟
![whats-in-the-park-story-8](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/8-min-8.jpg)
پانیا گفت:
مادربزرگ! اون یه سگه!
![whats-in-the-park-story-9](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/9-min-7.jpg)
مادربزرگ با دماغش بو کشید و گفت:
پیف پیف! چه سگ بوگندویی!
![whats-in-the-park-story-10](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/10-min-6.jpg)
فردا ظهر، وقتی پانیا از مدرسه برگشت، سریع کیفش رو آماده کرد!
مادربزرگ پرسید:
پانیا! آمادهای که بریم پارک؟
پانیا با خوشحالی جواب داد:
بله! لطفا بریم مادربزرگ!
![whats-in-the-park-story-12](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/12-min-6.jpg)
پانیا در خونه رو باز کرد و گفت:
مادربزرگ! نگاه کن کی این جاست!
![whats-in-the-park-story-13](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/13-min-6.jpg)
پانیا به سگ کوچولو گفت:
تو ما رو پیدا کردی ناقلا! پس حالا باید حمومت کنیم!
![whats-in-the-park-story-14](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/14-min-4.jpg)
از اون روز به بعد، پانیا، مادربزرگ و دوست جدیدشون هر روز توی پارک با هم بازی میکردن و خوش میگذروندن!
![whats-in-the-park-story-15](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/15-min-3.jpg)
پانیا از اون روز به بعد کمتر خجالت میکشید! چون اون حالا یه دوست بامزه و شیطون پیدا کرده بود!
![whats-in-the-park-story-16](https://mooshima.com/wp-content/uploads/2022/05/16-min-3.jpg)
خوب بود
خوب بود دخترم خوشش اومد ولی خیلی کم بود
خوب بود دخترم دوسش داشت.
خوب بود
عالی عالی حتماً بخوانید