فلیکس یه گربهی کوچولوعه که آرزو داره به فضا بره! اون یه نقشهی عالی میکشه و شروع میکنه به کار کردن!
جدیدترینها
قصه کودکانه روز بزرگ سلمونی
امروز، روز سالیانهی سلمونیه و آقای مو دراز میخواد که موهاشو کوتاه کنه! اما هیچکس وقت نداره که بهش کمک کنه!
داستان کودکانه چیزهای گاز گرفتنی
توی این قصه یاد میگیریم که چه چیزهایی رو میشه گاز گرفت و چه چیزهایی رو اصلا نباید گاز زد!
قصه کودکانه جولیا میخواد کمک کنه
جولیا یه دختر کوچولوی مهربونه که دوست داره کمک کنه! اما هر وقت میخواد کمک کنه همه بهش میگن "نه"!
داستان کودکانه یه جای خالی بامزه
یکی از دندونهای تامی افتاده و یه جای خالی بامزه توی دهنش در اومده! حالا تامی با این جای خالی چه میکنه؟
داستان کودکانه یک سنجاقک توی اتاق من
هادسون دوست نداره توی تخت خودش بخوابه! تا اینکه یه روز سر و کلهی یه سنجافک توی باغچه پیدا میشه!
قصه کودکانه بگرد و منو پیدا کن
ساشا یک پلنگه و مادرش میخواد بهش یاد بده چجوری خودش رو قایم کنه! به نظر شما ساشا میتونه خوب یاد بگیره؟
داستان کودکانه لیلا، ماهی و وال
لیلا، دختر کوچولوی مهربون، ماهی رو نجات میده و حالا ماهی میخواد که کار خوب اون رو جبران کنه!
داستان کودکانه مورچه و ملخ
روزی روزگاری یک مورچه و یک ملخ در یک علفزار زندگی میکردن.مورچه تمام روز سخت...
داستان کودکانه کیف مدرسهی ماریا
ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسهی اون هستم! من دوست ماریا هستم!...
قصه کودکانه شکرگزاری!
اول صبح که نور خورشید از پنجره به داخل میتابه، من بیدار میشم و با...
قصه کودکانه تالیا و گاو بامزه!
تالیا به همراه مادربزرگش و گاوشون که اسمش خال خالیه، توی روستا زندگی میکنن! مادر...
داستان کودکانه زنبور و گل رز
روزی روزگاری، یک زنبور عسل بامزه بود که عاشق یک گل شده بود! البته این...
قصه کودکانه کوما کوآلا
کوما کوآلا و کانی کانگورو، مانی مورچهخوار، خانم شترمرغ و آقای والابی دور هم جمع...
داستان کودکانه یک عالمه از من برای دوست داشتن!
وقتی من به دنیا اومدم، دکتر به مامانم گفت: وااای عجب دختر تپلویی! پرستار گفت:...
قصه کودکانه من مامانمو خیلی دوست دارم!
مامانم منو خیلی دوست داره! اون همیشه حسابی کار میکنه و من ازش کلی چیز...
داستان کودکانه تمیزکاری بزرگ!
وقتی که پرستار بچه داره چرت میزنه، خواهر بزرگه میگه: قراره کلی به ما خوش...
قصه کودکانه وقت دوست پیدا کردنه!
امروز جشن تولد کوسه کوچولوعه! اون با شادی فریاد میزنه: هوووررررا! وقت دوست پیدا کردنه!...
داستان کودکانه جیمی تیم رو نجات میده
جیمی عاشق بازی کردن با توپ فوتبالشه! اون هر روز با پدرش فوتبال تمرین میکنه!...
داستان کودکانه اولین عکس خانوادگی نینی
اون روسری نارنجی کیه؟ اون مال مامانه! این پیراهن آبی مال کیه؟ مال باباست! این...
قصه کودکانه اون نینی کیه؟
اون نینی کیه؟ اون نینی میتونه راه بره! دقیقا مثل من! من انگشتای پام رو...
داستان کودکانه کرم ابریشم دنبال کفش میگرده!
کرم ابریشم کفشش رو گم کرده! وقتی که راه میره پاش خیلی خیلی درد میگیره!...
داستان کودکانه سگ خال خالی
سگ خال خالی یه لنگه جوراب داره! اون این جورابو از یه نینی کوچولو کش...
قصه کودکانه جادهی جدید
لیلا و بهترین دوستش ماریا دوست دارن که حشره جمع بکنن! اونا عاشق بازی کردن...